"فلیکس باش" گوشه نشینی است که توجهی به افراد شهر و کسانی که می خواهند او را بشناسند ندارد.اما وقتی روزی یکی از دوستانش می میرد و مردم داستانهایی درباره او می گویند،او تصمیم می گیرد این حرفها را بین مردم پایان دهد.او "فرانک" را استخدام می کند تا تشییع جنازه ای برای او برپا کند و...
رایلان گیونز که 15 سال پیش از کنتاکی خارج شده بود، اکنون در میامی زندگی میکند و زندگی او را به عنوان مارشال ایالات متحده و پدر نیمه وقت یک دختر 15 ساله متعادل میکند. موهایش خاکستریتر، کلاهش کثیفتر، و جادهی مقابلش ناگهان بسیار کوتاهتر از جادهی پشت سرش میشود. یک برخورد تصادفی در بزرگراه متروک فلوریدا او را به دیترویت می فرستد. در آنجا او با...