در فیلمی درون این فیلم یک مرد جوان و دوست سابقش پیمان خودکشی می بندند. پس از نمایش فیلم، یک فیلمساز ناموفق بازیگر نقش اول زن را می شناسد. او را دنبال می کند و میل وسواسی در او ایجاد می شود...
دو دوست دانشگاهی دور هم جمع میشوند و خاطرات زنی را که هر دو در زمانهای مختلف گذشته عاشق او شدهاند را به یاد میآورند و به این ترتیب او را پیدا میکنند...
گیونگ سو در شهر دلگیر و سفت و سخت سئول بازیگری است که روی صحنه نسبتاً شناخته شده است. او به کارگردانی که خوب می شناسد اعتماد کرده و در فیلمش بازی کرده است، اما شکست می خورد. او اصرار دارد که دستمزد بازیگریش را دریافت کند، اما تنها چیزی که به دست میآورد صرفاً یک ارزش بزرگ است. او همچنین فرصت بازی در فیلم بعدی کارگردان را از دست می دهد...
استانی از رابطه پر از چالش و فراز و نشیب بین یک تهیه کننده زن ویدئو و یک صاحب گالری که در تار و پود توهمات خود گرفتار شدهاند. ترانهای تلخ و شیرین از عشق و دلدادگی در دنیای مدرن....
یک رمان نویس زن سفری طولانی را برای بازدید از کتابفروشی که توسط همکار جوانتری اداره میشود ، آغاز می کند . سپس او به تنهایی از یک برج بالا می رود و با یک کارگردان سینما و همسرش برخورد می کند...
اکنون چله زمستان است و شاعری که در یک هتل اقامت دارد از پسرش می خواهد که به دیدار او بیاید. این هتل یک میزبان جدید و مجرد دارد که در واقع به همراه دوستش در این هتل زندگی می کند. این دو دوست با هم در یک اتاق زندگی می کنند و بسیار با همدیگر صمیمی هستند. طولی نمی کشد که این شاعر به دختر جوان علاقه مند می شود و به جایی می رسد که دیگر نمی تواند در برابر وسوسه های خود مقاومت کند. در ادامه، زندگی این شاعر و این دختر جوان در چند مرحله به هم وابسته و دوباره از هم گسسته می شود و به طور بالقوه به یک استعاره برای زندگی مدرن تبدیل می شود…