"کلادین" رویای ساختن سالن زیبایی برای هیولاها و افردا عجیب غریب را دارد تا اینکه فرانکی نیروگاه برق از کار افتاده و رها شده را مکانی مناسب برای ساختن رویای دوستش می داند و ...
یک خون آشام به نام "دراکولارا" قرار است داستان را نقل کند . او در مورد چیزهایی که برای بسیاری مردم عادی بوده ولی برای برخی عادی نمی باشد صحبت می کند . او در این مسیر با "فرانکی استین" همراهی می کند زیرا هر دو در یک مدرسه می روند و با دختری به نام "کلادین ولف" آشنا می شوند . این سه دوست در ادامه ی مسیر با دختری دیگر به نام موآنیک آشنا می شوند او یک زامبی بوده و ارتشی به نام "زام بوی"دارد . آنها قصد دارند تا دنیا را از چنگ انسان ها در آورند . "مونیکا" شخصیت اصلی این داستان می باشد و "دراکولارا"به همراه "مونیکا"در تلاش است تا با یک دختر مشهور به نام "تش" ارتباط برقرار کنند که بعدها به یک هیولا شبیه آنها تبدیل می شود .
اورم در سرزمین جن ها به همراه مادربزرگش زندگی می کند و در معدن نیز کار می کند. او که به همه قول داده دیگر دروغ نگوید، برای ازدواج با پرنسس به قصر پادشاه می رود که باد شمالی پرنسس را میدزدد و...
در آیندهای که پیشرفتهای تکنولوژیکی و رباتیک به امری عادی تبدیل شدهاند، سرگرد موتوکو کوساناگی و بخش ۹ وظایف دشواری را که از عهده پلیس خارج است، بر عهده میگیرند. بخش ۹ از هکرها، تک تیراندازان، کارآگاهان و سایبورگها برای خنثی کردن مجرمان سایبری و نقشههای آنها برای حمله به افراد بیگناه استفاده میکند.