دختری ۲۵ ساله به نام هائه سو،بر اثر یک خورشیدگرفتگی،در زمان سفر میکند و می رود به دوران اولین امپراطور گوریو،تاجو وانگ گان و دل از ۷ شاهزاده گوریویی می رباید. شاهزادگان:وانگ سو،وانگ ووک،وانگ جونگ،وانگ ووک دوم،وانگ یو،وانگ یون و وانگ وون. در این میان وانگ سو (با بازی لی جون کی) شانس بیشتری برای ماندن در قلب دخترک دارد.
جومونگ وقتی متوجه میشه که برادران ناتنیش قصد کشتن و از صحنه خارج کردن اون رو دارند تلاش می کنه که انتظارات و پدر و مادرش ( شاه و ملکه دوم ) رو برآورده کنه و شروع به ساختن خودش می کنه تا جایی که مهارت هاش در هنرهای رزمی و استراتژی های ذهنیش در بالاترین حد ممکن قرار می گیره ولی پرنس جومونگ هنوز تشنه یادگیری هست . اما درست در این زمان پرنس متوجه رازی خانوادگی میشه که خیلی چیزهارو عوض می کنه و جومونگ رو در راهی قرار می ده که بازگشتی نداره .این سریال داستان جومونگ موسس امپراتوری گوگوریو در ۳۷ سال قبل از میلاد مسیح است.او پسر ژنرال« هائه موسو» و «بانو یوهوا»بود .پادشاه «گوم وا» سرپرستی جومانگ و مادرش را پس از قتل پدر جومانگ برعهده گرفت که گمان می رفت به دست سلسله «هان» به قتل رسیده است.«سوه ساه نو» دختر یک بازرگان بود که به جومانگ در تحقق رویایش در جهت بنیانگذاری یک کشور جدید کمک کرد و بعدها همسر دوم او شد...
این درام داستان زندگی نوه جومونگ، مو هیول، را روایت می کند که با نفرینی متولد شد که باید پدر، برادران و خواهران، پسر و کشور گوگوریو را نابود کند. این درام داستان زندگی نوه جومونگ، مو هیول، را روایت می کند که در آینده به داموسین (نام سومین پادشاه گوگوریو) تبدیل شد.
این درام زندگی کیم سورو,بنیان گذار افسانه ایه گیوم گوان گویا,حکمرانی محلی اتحاد گویا که به تجارت دریایی و آهنگری در جریاندوران سه پادشاهی مسلط گردید را بیان میکند.همچنین خلق و خوی خشن کیم سورو,گیرایی و هوش فراوانش که تنها سلاحش در کشمکش های ممتد سیاسیه, رقابت با برادر ناتنیش در به تخت نشستن و رقیب همیشگیش ایجیناشی,دوست سابقش سوک تالهائه و جاه طلبان خطرناک شین کوای گان را به تصویر میکشد…
بازگشت ایلجیما به عبارتی ادامه ی سریال بسیار دیدنی ایلجیما می باشد که حکایت از مردی جنگجو و البته با قلبی رئوف و مهربان دارد. ایجیما به مانند زورو مردی عدالتخواه و جنگجوست که به حمایت از مردم سطح پایین جامعه می شتابد. او که در کودکی از خانواده رها شده توسط یه زن و شوهر چینی بزرگ می شه و به کره برگردونده می شه تا پدر و مادرش را پیدا کنه … در همین حین با دال ئی آشنا می شه و برای اولین بار تو عمرش عشق را تجربه می کنه ولی دال ئی به طور ناجوانمردانه و غیر عادلانه به مرگ محکوم شده … ایلجیما تصمیم به نجات دال ئی و گرفتن انتقام اون از مقامات دولتی می گیره و …
خلاصه داستان دکتر لی هائه سانگ یکی از پزشکانی است ک وقتی حادثه ای باعث اسیب و ناتوان شدن ساکنین سئول میشه به کمک انها میادو درمانشون میکنه ، گروه های امداد شکست می خورند و کارگرها دست از کار میکشندو پزشک های اورژانس باید تلاش بیشتری برای کمکم به مجروحین کنند.لی هائه سانگ هیچ وقت پزشکی نبود که از قانون ها پیروی کنه و اعتقادات ناصحیحش درباره زندگی باعث ایجاد مشکلاتی براش شدکه همینا باعث می شد که اون پزشک مفیدی توی همه موقعیت های اورژانسی باشه ، اون میدونست که یه کاریو چجوری درست انجام بده.
داستان سریال دونگ یی به زمان سلطنت شاه سوکجونگ از پادشاهان دودمان جوسان میپردازد. شخصیت اصلی مجموعه، دختر جوانی است به نام دونگ یی که پدرو برادر خود را در کودکی از دست داده و به عنوان خدمتکار، ناخواسته وارد دربار سلطنتی میشود. او موفق میشود اعتماد ملکه را به دست آورده و ...
ایسان، زندگی شاه (جئون جونگ)، حاکم 22 ام از سلسله چوسون را به نمایش می گذارد. جئون جونگ، در تاریخ کره به عنوان شاهی شناخته می شود که به رغم تربیت نازپرورده به عنوان حق امتیاز، به همدردی با شرایط سختی که مردم با آن روبرو بوده اند می پرداخته است.
داستان در مورد اوک نیو،دختری با استعداد که در زندان متولد و بزرگ میشود است.او در برخورد با مردمی که از تمام جنبه های زندگی فوق العاده هستند،دانایی و مهارتهای بزرگی را بدست می آورد.او برای مردم رعیت و فقیر یک جنگجو میشود و برای پیدا کردن جایگاه واقعی خود،عازم یک سفر میشود.این سریال در چوسون روایت میشود و میراث اوک نیو را نمایش میدهد.در تاریخ چوسون،اوک نیو تلاش کرد تا اولین قوانین حقوق بشر چوسون را در کل کشور اجرا کند…
یک زوج جوان هستند که به هم شدیدا علاقه مندند اما نمی تونند با هم باشند چون فقط اون زمان برای اونا مناسب نیست. سالها میگذره و این دو نفر همدیگه رو ملاقات می کنند و در اون لحظه هست که قسمت اونا شروع میشه. یک دختر میلیونر ( Lee Eun Joo) میشه حامی سرسخت واقعیت های ناخوشایند زندگی از طرف دیگه (Lee Seo Jin) یه تاجر ماهر ماهر ثروتمند میشه که حمایت میکنه از دانش آموزان بی سرپرست. این دو نفر با دید متفاوتی به دنیا نگاه می کنند. Lee Eun Joo خشونت رو تو دنیا یاد میگیره و Lee Seo Jin با یه تغییر یاد میگیره چه جوری از زندگی لذت ببره… در پایان پس از رسیدن به زمان مناسبی این دو هم دیگه رو درک می کنند.
داستان سریال درباره بردهای به نام گونگ بوک است که به همراه دوستش جانگ نیون سختیهای زیادی را متحمل میشود. دزدان دریایی پدرش را میکشند. بعدها او تحت تعلیم فردی به نام یوم جانگ قرار میگیرد و پس از آمادگی نسبی در هنرهای رزمی، در مسابقات انتخابی محافظان بانو جمی شرکت میکند. بانو جمی از اشراف زادگان و ثروتمندان به حساب میآید و یک تاجر سیاستمدار است. سرانجام گونگ بوک به عنوان محافظ بانو جمی به استخدام وی در میآید. گونگ بوک عاشق دختری به نام جانگ هوآ میشود. از طرفی یوم جانگ (همان دزد دریایی مبارز و دلیری که هنرهای رزمی را در دوره نوجوانی به گونگ بوک آموخت) نیز عاشق بانو جانگ هوآ میشود. بانو جانگ هوآ از کودکی که پدرش را از دست داد (پدرش را یوم جانگ در هنگام حملهٔ دزدان دریایی به قتل رساند) تحت سرپرستی بانو جمی بوده است...
سو بک هیانگ، دختر ارشد پادشاه مورین، به دلیل جاه طلبی خواهر ناتنی اش، سول هی، از مقام شاهزاده خانمی محروم شد. او دختری فروتن و سخت کوش بود که به او آموخته شده بود که به داشته هایش قانع باشد. اما سرنوشتی که برای او رقم خورده بود، سرنوشتی بزرگ بود که نه تنها زندگی او و خانواده اش، بلکه کل کشور را تحت تأثیر قرار می داد. او باید در تلاش برای یافتن جایگاه خود در زندگی و مبارزه برای عشق، با چالش های زیادی روبرو می شد.
کیم چونچو نوه پادشاه جینجی بیست و پنجمین پادشاه شیلا است. کیم چونچو به کمک یکی از فرماندهان خود یعنی کیم یوشین موفق میشود عصر طلایی فرمانروایی شیلا را رقم بزند. کیم چونچو که نوه فرمانروا جینجی بوده پس از خلع پدربزرگش از این مقام، به نوعی از قدرت فاصله گرفته است. در کودکی با کیم یوشین، پسر یکی از فرماندهان بزرگ شیلا آشنا میشود که همین مسئله زمینه ساز دوستی این دو میشود و ...
شاه ” جینپ یه اون” پسری نداشت تا تاج و تختش را به او واگذار کند. بنابراین بزرگترین دخترش ، شاهزاده ” دوک مان” را جانشین قرار داد. ماجرا درباره ی زندگی شاهزاده ” دوک مان” پیش میرود که بعدا به به ملکه سه اون دوک ، اولین ملکه ی “شیلا” مشهور میشود.
نسخه چوسانی تعقیب کننده که در مورد یه طبیب که برای نجات دخترش از یه بیماری بی پایان میجنگه در حالیکه در توطئه مسموم کردن انسان های زیادی گیر افتاده دکتر شرقی چویی ون (لی دونگ ووک) که برای خانواده سلطنتی کار میکنه درگیر نقشه مسموم کردن شاه اینجونگ میشه و حالا یه فراریه. اون سعی داره دخترش رو که یه بیماری علاج ناپذیر داره رو درمان کنه. چون همسر چویی وون فوت کرده اون دخترش رو تنهایی بزرگ کرده و ...
لی کانگ هو (شین ها کیون )در یکی از بهترین دانشگاهای پزشکی درس خوانده و فارغ التحصیل شده و در بهترین بیمارستان و در بهترین بخش مغز و اعصاب مشغول به کار است .جاه طلبی وی تا حدیست که دوست دارد تمام تلاش خود را بکند که به مدیر دانشگاه بیمارستان تبدیل شود به هر حال وی با ارشد خود کیم سانگ چول (جانگ جین یونگ) ملاقات میکند که یکی از نابغه ترین دکترها و یکی از مشهورترتین پزشکان اعصاب دنیاست .سو جون سوک (جو دونگ هیوک ) یک دکتر است و به زودی یکی از اعضای خانواده لی کانگ هون میشود .یو جی هیو (جویی جانگ وون ) هم یکی از متخصصان مغز و اعصاب است که در یک خانواده با اصالت بزرگ شده و خیلی به کار و درس خواندش اهمیت میدهد اما در عین حال رابطه گرمی با بیماران خود دارد …
مردی به اسم پارک شی اون بیماری اوتیسم داره سن عقلیش ۱۰ ساله ست ولی جراح اطفال میشه از طرفی کیم دو هان که بهترین جراح کشوره ، پارک شی اون رو رقیب خودش میبینه و….
قصه ی یک پادشاه و خانوادهاش که برای حفظ امپراتوری تلاش میکنند را بازگو میکند و مضمون آن هم به احقاق حق و عدم تغییر سرنوشت ازلی انسانها برمیگردد. امپراتور پدر میخواهد برای “لی هون” ولیعهد خود همسر انتخاب کند. لی هون، عاشق دختری به نام “یئون وو” میشود و از پدرش میخواهد که آنها را به ازدواج هم در آورد. “یئون وو” که دختری اشراف زاده هست همسر ولیعهد میشود و همه از هوش و درایت او تعجب میکنند. ملکه مادر و دیگر وزیرها که از انتخاب او برای همسری ولیعهد ناراضی هستند برای او تلهای میگذارند که “یئون وون” محکوم به مرگ میشود…
سریال Into the Badlands در سبک هنر های رزمی و برداشتی آزاد از داستانی کلاسیک چینی به نام سفر به غرب می باشد و داستان مبارزی حرفه ای به نام سانی با بازی Daniel Wu رو بیان میکنه که به همراهی پسری جوان برای رسیدن به حقیقت، قدم در مسیری خطرناک در سرزمینی پر از بی رحمی ها میگذارن…
داستان در رستوران معروف کره ،چون جی این، اتفاق می افتد که به داشتن “ظروف کیمچی” معروف است. “کی هو تا اِ” (با بازی سونگ ایل گوک) که از کودکی یتیم بوده، در جستجوی گذشته ی خود به کار کردن در این رستوران مشغول می شود. “لی کانگ سان” صاحب رستوران در این فکر است که بهترین سرآشپز شود...
پاستا رؤیاها و موفقیت زن جوانی به نام سو یو کیونگ را نشان می دهد که آرزو دارد سرآشپزی ممتاز در رستوران ایتالیایی لا اسفرا باشه.سو یو کیونگ با بازی گونگ هیو جین کارش رو به عنوان دستیار آشپز رستورانی درجه سه شروع می کنه، و سرانجام به سرآشپزی ترقی می کنه. اون باید با چویی هیون ووک که سرآشپز قابلی در رستوران ایتالیایی لا اسفرا است کنار بیاد. چویی هیون ووک هنر آشپزی رو در ایتالیا یاد گرفت و در ابتدا در هتلی در سیسیل دستیار آشپز شد. اون سرانجام به شناخته شده ترین سرآشپز ایتالیایی در کره تبدیل شد. نقش های دوم فیلم رو هانی لی با بازی اوه سه یونگ که یه مجری تلویزیونی و دوست دختر کنونی کیم سانه و کیم سان که یک منتقد غذا است و اغلب به لا اسفرا سر می زنه بازی می کنند.این چهار نفر درگیر یه ماجرای عشقی چهار نفره می شن که هر کدوم با دیگری رابطه خواهد داشت.
کیم تو هیون وکیلیه که بخاطر نمرات بالایی که در زمان دانشجویی گرفته شرکت های زیادی خواستار استخدام اون هستند .یو این هی وکیل و سرمایه گذار بسیار معروفیه که در کار تجارت و سرمایه گذاری مشهوره . لی جونگ یون پرستاریه که عاشق کیم تو هیون هستش و بخاطر استعداد بالاش بعنوان پرستار ویژه انتخاب میشه .
سریال ماجرای واقعی یک زن که اولین و احتمالاً تنها زنی است که نامش در تاریخ بهعنوان پزشک خصوصی پادشاه ثبت شدهاست. ماجرا در زمان سلسله چوسان میگذرد زمانی که جامعه مشخصاً سیستم طبقاتی دارد و سنتهای مردسالارانه بر آن حکمفرماست. این دوره از تاریخ هر چند از نظر اقتصادی در وضعیت مساعدی به سر میبرد اما به دلیل درگیریهای داخلی بر سر قدرت میان خانواده سلطنتی و دولت از ثبات سیاسی برخوردار نیست. در میانه این کشمکش و هرج و مرج داستان زندگی دختری نقل میشود که نه از طریق داشتن ارتباط با سران قدرت بلکه از طریق بخشندگی و برخورداری از روحیه شکستناپذیر قصد دارد لقب یانگ گوم (یانگوم) بزرگ را از جانب شخص پادشاه دریافت کند.
شین چه گیونگ ( یون ایون های ) دختر شاد و پر دردسر این سریال دختری مدرسه ای میباشد که بدلیل یک قول قدیمی بین شاه و پدر او مجبور میشود برای ازدواج با شاهزاده قصر از خانواده خود جدا شود و وارد قصر شود اما شاهزاده قصر لی شین که در سریال او را شین گون صدا میکنند و ما او را به اختصار شین نام می بریم پسری است که دختری به نام هیو رین را دوست دارد . هیورین دختری است که رقص باله کار میکند و چند سالی با شاهزاده بطور مخفی دوست میباشد. در ادامه با لی یول آشنا می شوید . پسری که قبلا هنگامی که پدرش زنده بود بعنوان ولیعهد و جانشین شاه بود ولی بدلیل مرگ پدرش طبق قوانین قصر مجبور به ترک قصر می شود و عنوان ولیعهدی به شین می رسد لی یول و مادرش به قصر باز می گردند و در اینجاست که با وجود اینکه شین و شین چه گیونگ با هم ازدواج کرده اند اما لی یول عاشق شین چه گیونگ می شود و حوادث و رخدادهای مهم قصر از اینجا آغاز می شود پرنسس که تازه وارد می باشد با بسیاری از قوانین قصر آشنا نیست و همین موضوع باعث اتفاقات بسیار خنده داری می شود که حسابی شما را می خنداند . شین که در ابتدا به هیو رین علاقه دارد کم کم عاشق شین چه گیونگ می شود و…
داستان این سریال مربوط به دوران زندگی شاهزاده خانم جونگمیونگ است. شاهزاده خانم جونگمیونگ، دختر (آخرین فرزند) وارث به حق شاه سونجو (یعنی شاهزاده یونگچانگ بزرگ)، در سلسله چوسان است او فقط دو سال داشت که سونجو مجبور شد به دلیل بیماری سلطنتش را به یکی از وارثانش واگذار کند و بنابراین سلطنت به دست شاهزاده گوانگهه افتاد. جناح های سیاسی سر وارثان سلطنت چند دسته شدند و بعد از ناکام ماندن یکی از تلاشهای برادر بزرگ برای غصب سلطنت گوانگهه، آنها دوباره با یونگچانگ وارد عمل شدند، که وی درنهایت تبعید و سپس کشته شد. درنتیجه ملکه و دخترش(شاهزاده جونگمیونگ)از قصر اخراج شدند تا مثل مردم عادی زندگی کنند و عنوان بردگی گرفتنـد…