«گوییدو» ی یهودی (بنینی) شیفته ی یک معلم مدرسه به نام «دورا» (براسکی) می شود و با استفاده از طنز و شوخی سرانجام به هدفش می رسد و با او ازدواج می کند. اما چند سال بعد، او از همین حس طنز و شوخی خود باید بهره ببرد تا پسرش را در اردوگاه کار اجباری حفظ کند...
«سالواتوره/توتو» کودکی عاشق فیلم و سینماست. تنها تفریح او رفتن به سینما و بازی با نگاتیوهاست. این موضوع باعث شکل گیری رابطهای عمیق بین او و آپاراتچی تنهای سینما پارادیزو، «آلفردو» میشود. توتو در یک شرط بندی بر سر آموختن فنون پخش فیلم و کار با دستگاه آپارات برنده میشود. بعدها او به خاطر حادثه ای که برای آلفردو رخ میدهد آپاراتچی سینما میشود، تا اینکه دختر زیبایی را میبیند و سخت به او دل میبندد اما ...
كارگر بىكارى به نام « آنتونيو » ( ماجورانى ) سرانجام به عنوان اعلام چسبان استخدام مىشود . اما پس از چندى دوچرخهى او را مىدزدند . « آنتونيو » كه با خطر از دست دادن كار رو به رو است همراه پسرش ، « برونو » ( استايولا ) ، براى پيدا كردن دوچرخه تمام شهر را زير پا مىگذارد ...
روزنامه نگارى به نام «مارچلو روبينى» ( ماسترويانى ) با نوشتن مطالب جنجالى و داستان رسوايى ها تأمين معاش مى كند. او در حالى كه جاه طلبى هاى ادبى نيز دارد در منجلاب جامعه ى فاسد رم گرفتار آمده و بى اعتنا به اصول اخلاقى مى كوشد تا خودش را پيدا كند.
فیلم درباره زندگی «مالنا» (مونیکا بلوچی) است. وی دختر زیبارویی است که به تازگی به همراهی پدرش، به یک شهر کوچک نقل مکان کرده. زیبایی مالنا به گونه ای است که مردم شهر در مورد وی شایعه پردازی می کنند. شایعه هایی که بالاخره باعث می شود که پدرش از او روی گردان شود تا اینکه ...
این فیلم در مورد دو انسان است که هر دو مورد بی مهری واقع شدهاند یکی از طرف زن سابق که به او خیانت کرده و یکی از طرف کارگردان جوانی که در عشق به دختر مردد است و او را به عنوان بازیچهای میپندارد…(تذکر: فیلم پر از صحنه های عاشقانه است،با خانواده نگاه نکنید!!!)
«زامپانو» ( کویین ) که با نمایش سیار زورمندی هایش روزگار میگذراند، «جلسومینا» ( ماسینا ) ى معصوم و ابله نما را از مادرش میخرد تا در نمایشهایش دستیار او باشد…