Life Is Beautiful
8.6 (میانگین رآی 607,802 نفر)
59 نمره منتقدین
9.2 امتیاز کاربران ( 97 رای)

Life Is Beautiful ( 1997 )

تاریخ انتشار : 1999/02/11
«گوییدو» ی یهودی (بنینی) شیفته ی یک معلم مدرسه به نام «دورا» (براسکی) می شود و با استفاده از طنز و شوخی سرانجام به هدفش می رسد و با او ازدواج می کند. اما چند سال بعد، او از همین حس طنز و شوخی خود باید بهره ببرد تا پسرش را در اردوگاه کار اجباری حفظ کند...
Life Is Beautiful
  • توضیحات :

    نسخه هایی که با این نماد CC نشان داده شده‌اند شامل زیرنویس چسبیده فارسی هستند که در زمان پخش قابل فعال سازی هستند.

    کیفیت: BluRay 1080p حجم : 1.86 گیگابایت انکودر: YIFY
    کیفیت: BluRay 1080p حجم : 1.65 گیگابایت انکودر: NightMovie CC
    کیفیت: BluRay 1080p x265 حجم : 850.62 مگابایت انکودر: NightMovie CC
    کیفیت: BluRay 720p حجم : 989.77 مگابایت انکودر: YIFY
    کیفیت: BluRay 720p حجم : 850.77 مگابایت انکودر: NightMovie CC
    کیفیت: BluRay 720p x265 حجم : 425.32 مگابایت انکودر: NightMovie CC
    • spain
      آیا این نقد برایتان مفید بود ؟
      spain
      جمعه, ۰۶ اس‍ ۱۳۹۵ ساعت ۰۰:۲۴
      • نقش آفرینی بازیگران :
      • موسیقی متن :
      • تأثیرگذاری :
      • داستان کلی :
      نقاط قوت
      نقاط ضعف
      در ایتالیای دهۀ 1930، گوییدو، یهودی خوش مشربی است که به حرفۀ پیش خدمتی هتل رو آورده است. او به دختری زیبا به نام دورا دل می بازد و بی آنکه ملتفت باشد، رقیب ناشناس ِ، کارمندی فاشیست در آن شهر می شود. از جمله رفقایی که او دور و بر خود جمع کرده، پزشکی آلمانی است که مثل یک خارجی عادی در هتل روزگار می گذراند و در معمای کوچک عاشقانۀ او وارد می شود. دکتر به شکلی فانتزی برنامه های مربوط به دیدار آنها را دستکاری می کند تا عاقبت رفیقش را جایگزین آن فاشیست در زندگی دورا می کند. چند سال می گذرد. گوییدو و دورا ازدواج کرده اند و با پسر پنج ساله شان جاشوآ خوشند.

      در اواخر جنگ و در یک برنامۀ اصلاح نژادی، یهودی های پراکندۀ شهر به دست فاشیست ها جمع آوری و با قطار به اردوگاه های مرگ منتقل می شوند. گوییدو بنا بر غریزه و برای تسلی پسرش می کوشد که حقایق را وارونه جلوه دهد و وانمود کند که همگی مشغول انجام یک بازی بزرگ هستند. با اینکه دورا یهودی نیست و می تواند زندگی اش را نجات دهد، اما تصمیم می گیرد همسر و کودکش را تنها نگذارد و همراه آنها به بازداشتگاه می رود. گوییدو از همان آغاز، برای حفظ روحیۀ فرزندش چنین وانمود می کند که همۀ ماجرا یک بازی است و هر کس در این بازی زودتر هزار امتیاز بیاورد، برندۀ یک تانک واقعی به عنوان جایزه می شود.

      گوییدو موفق می شود بازی را ادامه دهد، اما شبی که خبر می رسد متفقین در راهند و به سراغ دورا می رود، به دست آلمانی ها کشته می شود. بازداشتگاه تخلیه می شود، آلمانی ها می گریزند و اسیران نیز آزاد می شوند. فردا که همه رفته اند، جاشوآ از مخفی گاهش بیرون می آید و در همان حال، آمریکایی ها هم سر می رسند و یکی از تانک ها به استقبال جاشوآ می آید.

      به نظر می رسد که او پیروز شده و یک تانک برده است. ساعتی بعد جاشوآ از روی تانک، مادرش را در میان اسیران آزاد شده می بیند و به آغوش او پناه می برد.
      بعضی از آدم ها ذاتاً شوخ اند و با گفتار و رفتار و خلق و خوی خویش خنده می آفرینند و برخی دیگر، به زور خود را دلقک می نمایانند. روبرتو بنینی که هم کارگردان ِ این فیلم زیباست و هم بازیگر نقش اصلی، به یقین در دستۀ اول جا می گیرد. پس از تماشای فیلم، اصلاً نمی توان او را به دور از قامتی که به چشم آمده، در نظر آورد. سبکسری او مثل یک کودک ِ دبستانی آزاد و رهاست. او مجنون به نظر می رسد و خوب می داند چه کند تا این جنون را در کام تماشاگر شیرین کند. انگار زاده شده تا این نقش ِ به خصوص را در این فیلم ِ به خصوص بازی کند.

      در یک تقسیم بندی، می توان نوع ِ کمدی موجود در فیلم را دو دسته کرد : یکی صحنه های کمیک خالصی که نیمۀ اول فیلم آکنده از آنهاست، مثل سکانس ملاقات دورا و گوییدو در کف زمین و زیر ِ میز غذا خوری ( با بازی بنینی و همسر واقعی اش )، و دیگری صحنه های خنده داری که در عین حال غمبار هم هست ؛ مثل سکانسی که گوییدو برای آرام کردن پسرش، کل ماجرا را بازی ای قلمداد می کند که برنده اش یک تانک ــ نه یک تانک ِ اسباب بازی، بلکه یکی از آن واقعی ها ــ را با خود به خانه خواهد برد! و به جوشو وعده می دهد که می تواند سوار بر آن شود و رانندگی اش را بر عهده گیرد.

      یکی دیگر از صحنه های هجو آلود فیلم، جایی است که خطابه ای مضحک در باب برتری نژادی ِ ایتالیایی ها سر هم می شود. بر شمردن فضیلت و برتری در گوش های بزرگ و ناف شکیل، قطعه کمدی نابی است که در عین حال گزنده هم هست. در اوج فیلم، روحیۀ طنز پردازی گوییدو هم به اوج می رسد. در بند، آلمانی خشنی با عربده دستور ها را ابلاغ می کند و او به صورت ترجمۀ آزاد ــ یا ترجمۀ دلبخواهی ــ آن ها را برای پسرش به ایتالیایی بر می گرداند تا نترسد.

      روبرتو بنینی در جشنوارۀ تورنتوی همان سال اعلام کرد که این فیلم، هم با مخالفت های سرسختانه ای از جانب سیاستمداران جناح راست ایتالیا مواجه شده و هم در جشنوارۀ کن، سبب رنجش گروهی از منتقدان ِ چپ گرایی شده که معتقدند خوشمزگی کردن در روایت ماجراهای مربوط به کوره های آدم سوزی، کار کثیفی است و این یعنی سوختن از هر دو سو! اما آنچه که غالباً ــ حتی سر سخت ترین مخالفان هم ــ دربارۀ آن اشتراک نظر دارند، این است که سیاست های نبوغ آمیز ِ این مرد یکه و تنها، خیلی دلچسب است. کاملاً واضح است که بنینی در پی ساختن ِ یک کمدی با موضوع هجو کوره های آدم سوزی نبوده است. او نشان می دهد که گوییدو چگونه از تنها ابزار در دسترس برای حمایت از فرزندش بهره می جوید. اگر او تفنگی میداشت، از این ابزار بهره می جست و به سوی فاشیست ها شلیک می کرد. اگر ارتشی داشت، در برابرشان صف آرایی می کرد و آنها را از میان می برد. اما حالا او فقط یک کمدین است و هیچ سلاحی در دست ندارد بجز کمدی. بنابراین با سلاح خنده به جنگ فاشیست ها می رود و کاری می کند که روحیۀ پسرش حتی تا لحظه های آخر حفظ شود. او در عین اسارت، هرگز مثل ِ یک اسیر تسلیم تقدیر نمی شود، بلکه با قدرت و درایت، مقاومتی جانانه را ترتیب می دهد. فیلم با ملایمت، با هر چیز ممکن در کوره های آدم سوزی شوخی می کند.

      زندگی زیباست بسیار بیش از آنکه بیانیه ای دربارۀ نازی ها و فاشیست ها باشد، راجع به روح انسان است، دربارۀ خلاصی از بند است و دل بستن به هر آنچه که زیباست. دربارۀ امیدواری نسبت به آینده است، دربارۀ نیاز انسان به باور های قرص و محکم یا اوهام و خیالات است دد راجع به دنیایی پوشالی است که گاهی تجویزش ــ به جای واقعیت های تلخ جاری ــ برای کودکان واجب است.

      زندگی زیباست توانست در سال اسکار بهترین فیلم خارجی را به خود اختصای دهد. رقابتی که همان سال « بچه های آسمان » ( مجید مجیدی )، در آن شرکت داشت و صد البته که تبلیغات گستردۀ زندگی زیباست این نوید را میداد که اسکار بهترین فیلم خارجی به سازندگانش خواهد رسید.
      منبع:نقد فارسی

عناوین مشابه

Forrest Gump (1994)
8.8
 «فارست گامپ» (تام هنکس) مادرزاد دچار اختلالاتی ذهنی و جسمی است. در کورکی به طور معجزه اسایی توانایی راه رفتن را بدست می آورد اما همچنان ضریب هوشی اش بسیار از حد نرمال پایینتر است. مادرش با تلاش فراوان او را به مدرسه می فرستد. بر اساس سلسله ای از حوادث به موفقیتهایی بزرگ دست پیدا می کند. به جنگ ویتنام می رود و به عنوان قهرمانی دست پیدا می کند. و حتی عاشق می شود...