این فیلم در سیسیل اتفاق میافتد و ماجرای کارگردانی را روایت میکند که مجبور میشود زیر فشار مافیای تبهکار، فیلمی را بسازد. این فیلم به نوعی «فیلمی در دل فیلمی دیگر» است و فساد، تبعیض و کلیشههای موجود در دنیای هنر را برملا میکند.
ساندرا، روانشناس جوانی که تازه استخدام شده، پس از بازگشت به خانه متوجه میشود دوست پسرش او را ترک کرده است. او در اولین روز کاریاش در یک سایت رواندرمانی آنلاین، به جای هویت واقعی خود، هویت یک زن مسن را پیدا میکند و به طور اتفاقی متوجه میشود که یکی از مراجعانش دوست پسر سابقش است که او را ترک کرده است. ساندرا برای پنهان ماندن، خود را به جای آن رواندرمانگر مسن جا میزند.
دو دختر ناپدید میشوند. پلیس تازهکار، پل شارتیه، به یک واحد مخفی که یک مجرم را تعقیب میکنند، میپیوندد. پس از اینکه این عملیات با شکست مواجه میشود، شارتیه که از محدودیتهای قانونی ناامید شده، شخصاً به دنبال مجرمان میرود.
مری، دختر دوازده سالهای از دوبلین است که با شجاعت با این واقعیت روبرو میشود که ننهی محبوبش در حال مرگ است. اما ننه نمیتواند از زندگی دست بکشد و وقتی یک زن جوان مرموز با یک پیام برای ننه در خیابان مری ظاهر میشود، مری به یک ماجراجویی غیرمنتظره کشیده میشود.
همسر تازه منصوب شده و پسر سرکش یک زن، هر کدام به نوعی باعث دوری و رنج او هستند. وقوع یک حادثه ناگهانی، این خانواده شکننده را با تغییرات اجتنابناپذیری روبرو میکند.
میمی، نوجوان یتیم با پاهایی که شکل طبیعی ندارند، در یک پیتزافروشی واقع در ناپل مشغول به کار است. در یک روز تقدیرساز، او با کارمیلا، دختری جوان که خود را از نسل کنت دراکولا میپندارد، آشنا میشود. این دو تصمیم میگیرند که با یکدیگر از محیط اجتماعی خود جدا شوند.
یک سرهنگ سیسیلی که گروهی ناهمگون را بر عهده دارد، در جریان لشکرکشی سال ۱۸۶۰ جوزپه گاریبالدی برای یکپارچه کردن ایتالیا، با هوشمندی بر دشمنان خود چیره میشود.
دریانورد آمریکایی در سال 1944 به ناپل میرود، عاشق دختری بومی میشود و صاحب فرزند میشود. او مجبور به ترک آنها میشود و بعدا به شهر تغییر یافته باز میگردد.
انیو دوریس، مؤسس بانک مدیولانوم، همزمان با فروپاشی تاریخی بانک سرمایهگذاری لمن برادرز در نیویورک، تصمیم گرفت تا خسارت تمامی ۱۱۰۰۰ مشتریای را که اوراق قرضه فاقد ارزش آن بانک را خریداری کرده بودند، پرداخت نماید. سپتامبر سال ۲۰۰۸، سرآغاز روایت زندگی این «بانکدار خوشقلب» است؛ داستانی که از دوران کودکی فقیرانه و شاد او در تومبولو واقع در استان پادوا آغاز شده و به تأسیس بانک مدیولانوم و دستاوردهای جهانیاش منتهی میشود.
آنجلو، رانندهای که برای نگهداری از والدینش به پالرمو بازگشته، فرصتی برای انتقام از کسانی مییابد که زندگیاش را در جوانی تباه کردند. این فیلم، نگاهی کمدی سیاه به تقابل نافرمانی و روابط خانوادگی دارد.
این فیلم، داستان زوجی را بازگو میکند که برای یافتن فرزندی، از سر ناچاری به اسپانیا سفر میکنند تا به یک کلینیک متخصص در زمینهٔ کمکباروری مراجعه نمایند. برنامههای این زوج، با آشناییشان با دختری جوان و ظاهراً بیعیبونقص که پیشنهاد حمل بارداری برای آنان را میدهد، دستخوش دگرگونی میشود.
آنتونیو و پیرالدو، دو افسر پلیس با زندگیهای بهظاهر آرام و مشترکات فراوان، از جمله یک زن و یک دختر ناتنی، ناگهان با یک پرونده جنایی پیچیده و خطرناک روبرو میشوند که زندگی آنها را برای همیشه تغییر میدهد.
داستان دربارهی کارگردانی است که بازیگران زن محبوبش را برای ساخت فیلمی در دههی ۷۰ میلادی در رم دعوت میکند. این فیلم به زندگی و ماجراهای حول و حوش یک خیاطی معروف میپردازد.