بهترین های بهروز وثوقی ( ساخته شده توسط hoomanjan )
-
Gheisar
7.79- / 100
داستان در مورد مردی جوان است که می تازد تا انتقام خواهر و برادرش را بگیرد...
-
Hamsafar
1975 | زمان 0 دقیقه | نامعلوم6.67- / 100
این فیلم از شاهکار های دو بازیگر مطرح سینمای ایران گوگوش و بهروز وثوقی میباشد . مردی، که رئیس شرکتی است، عاطفه را اغفال کرده، اما حاضر به ازدواج با او نیست. مراسم ازدواج عاطفه با جوانی دیگر به هم می خورد و او که اختلال حواس پیدا کرده تصمیم می گیرد از خانه ی پدری غلامحسین بگریزد. جوان جلنبری به نام علی و دایی رستم به قصد سرقت وارد خانه غلامحسین می شوند. دایی رستم به دام می افتد و غلامحسین درصدد بر می آید که عاطفه را برای حفظ آبرو به مدت یک هفته به عقد دایی رستم درآورد. عاطفه برای یافتن رئیس شرکت به شمال می رود و علی و دایی رستم مأمور می شوند تا در ازای هفتاد هزار تومان او را به خانه ی پدر باز گردانند. علی عاطفه را می یابد و عاطفه، وقتی که بار دیگر از طرف رئیس شرکت رانده می شود، به قصد خودکشی می گریزد. علی او را تعقیب می کند و مانع اش می شود. آن دو در طول سفر به هم علاقه مند می شوند. علی عاطفه را به غلامحسین تحویل می دهد و پاداش می گیرد. غلامحسین تصمیم می گیرد دخترش را به لندن بفرستد؛ اما علی به فرودگاه می رود و عاطفه با او همراه می شود.
-
Rhino Season (Gergedan Mevsimi)
6.4-66 / 100
ساحل شاعر کرد-ایرانی به تازگی از حکم سی سال زندان در ایران آزاد شده است. در حال حاضر تنها چیزی که او را سرپا نگه می دارد ، این است که همسرش را پیدا کند ، که فکر می کند بیش از بیست سال است مرده است.
-
Beehive
1975 | زمان 103 دقیقه | درام7.4-- / 100
ابی که اخیراً از زندان آزاد شده است، با دوستش شرط میبندد که بدون پرداخت پول در هفت بار مینوشد.
-
Honeymoon
1976 | زمان 0 دقیقه | نامعلوم6.210- / 100
رضا و مادرش ماه بانو با خانواده ی حسین موسوم به خان بابا همدم و مونس هستند.رضا اوقاتش رابا چنگیز پسر خانواده می گذراند و به خواهر او مینو علاقه دارد.خان دایی موافق این وصلت است ولی خان بابا مخالفت می کند و محمود پسر اکبر خان را برای ازدواج با دخترش در نظرگرفته است. وقتی مینو اعتراض می کند یکی از جوان های خانواده به نام هوشنگ را به عنوان نامزد او معرفی می کنند که….
-
Mamal Amricayi
1975 | زمان 90 دقیقه | کمدی6.410- / 100
جوانی مشهور به ممل آمریکایی هدفش سفر به آمریکا است. ممل دوستی دارد که از آمریکا برایش نامه مینویسد و او را به رفتن به آمریکا تشویق میکند. ممل با دزدیدن قالپاق اتومبیل و فروش آنها به یک ارمنی به نام سرکیس روزگار میگذراند. او به کمک سرکیس گذرنامه میگیرد؛ اما چون ضامن معتبری ندارد به او ویزا نمیدهند. روزی ممل اتومبیل زنی به نام نسرین را می دزد و در آن نامهای مییابد که از نسرین دعوت شده به آمریکا سفر کند… ممل اتومبیل را به نسرین پس میدهد و با او دوست میشود. مادر نسرین ضامن ممل میشود؛ اما وقتی دوستی میان ممل و نسرین عمیق میشود نسرین به ممل میگوید که آن زن مادرش نیست، بلکه زن ثروتمند و خوش گذرانی است که چشمش در پی مردها است. ممل از نسرین میرنجد و به او پرخاش میکند. ممل وقتی میبیند نسرین سرپناهی ندارد او را به خانهٔ پدری اش میبرد و به عنوان نامزدش معرفی میکند. صبح روز بعد وقتی ممل از خواب بیدار میشود می بیند که نسرین خانه را ترک کرده است. چندی بعد ممل تصمیم میگیرد همراه زن خوش گذران به آمریکا برود؛ اما در فرودگاه دستگیر میشود، سپس در کلانتری توسط نسرین آزاد میشود.