در حال حاضر که این فیلم به موضوع روز فضای مجازی و اینستاگرام، «آسیاییهای خرپول» مضمون معروف «جین آستین» یعنی مرد پولداری که به دنبال پیداکردن زنی مناسب برای ازدواج است را دوباره تکرار میکند. مرد مورد صحبت در اینجا «نیک یانگ»(هنری گولدینگ)، فرزند شایسته و واجد شرایط و بینظیر یک خانوادهی سنگاپوری است که در کار معاملات املاک اند. میزان ثروت او و خانوادهش را در سکانس ابتدایی فیلم به خوبی میتوانیم مشاهده کنیم؛ جایی که مادر او توسط مدیر یک هتل بسیار بزرگ در لندن مورد اهانت قرار میگیرد و برای جبران این مسئله، کل هتل و مستغلاتش را یک جا میخرد.
خود «نیک» به هیچ وجه دربارهی کسی که قصد ازدواج با او را دارد هیچ شکی ندارد؛ «ریچل چو»(کنستانس وو) یک پروفسور در حوزهی اقتصاد در دانشگاه نیویورک که اصالتا اهل کوئینز است. او و «نیک» که حالا به مدت یک سال است که با یکدیگر ارتباط دارند به طور واضحی مناسب همدیگر هستند. حداقل در منهتن اینگونه به نظر میرسد. اما وقتی که آنها برای مراسم ازدواج به سنگاپور باز میگردند، «ریچل» متوجه برانداز شدن و مورد ارزیابی قرار گرفتن خود توسط نسل بزرگتر خانوادهی همسر و همچنین نگاههای خطرناک و شرورانهی رقبای احتمالی خود میشود.
هر داستان کمدی رمانتیکی وابسته به موانعی است که در سر راه زوج اصلی اثر برای رسیدن به خوشبختی قرار میگیرند. «آسیاییهای خرپول» که فیلمی است برگرفته و تغییریافته از رمان «کوین وان» است، یک سری برخوردها – بین سنت و فردیت، بین خواستهی قلبی و وظیفهی خانوادگی، بین ثروت دیوانهکننده و پویایی محتاطانه – ایجاد میکند که بیشتر با خنده و شادی حل میشوند تا گریه و اشک. چند مورد کوچک سوگواری و یکی دو مورد ملودرام در اثر حضور دارند اما هیچ مسئلهای در حدی تهدید بزرگی محسوب نمیشود که شادی پایانی اثر را تهدید کند.
محل رویدادهای اثر شگفتانگیز است – اگر جایی در سنگاپور باشد که کمتر از مکانهای قابل دیدن در این اثر شگفتانگیز باشد، حداقل ما که چیزی در این اثر ندیدیم – موسیقی شگفتانگیز است . غذاها نیز شامل غذاهای محلی، خوراکهای خوشمزه و همچنین غذاهای مخصوص بزمها و مهمانیها میشود. اما نکتهی اصلی دربارهی این مراسم بیشک لیست مهمانان آن است. گفته شده است که این اولین فیلم هالیوودی است که در حدود ۲۰ سال اخیر با بازیگرانی که اکثرا آسیایی و یا آسیایی-آمریکایی هستند ساخته شده است و از هر چه بگذریم، نمیتوان از این نکته چشمپوشی کرد که این مسئله باعث دستکم گرفتهشدن عملکرد بازیگران این اثر شده است. از بازیگران این اثر میتوانیم به «میشل یئو» یکی از بزرگترین بازیگران بینالمللی ربع قرن اخیر اشاره کنیم، «کن یئونگ» که استعداد کمدی بسیار خوبی برای مدت طولانی از خود نشان داده است و «آوکافینا» که یک هنرمند موسیقایی، بازیگر و شخصیت مشهوری در چند سال اخیر بوده است.
این تنها یک نمونهی کوچک بود. کتاب آقای «وان» که از کتابهای پرفروش سال بوده است و از زمان انتشارش در سال ۲۰۱۳ دو دنباله بر آن نیز نوشته شده است، چیزی بالغ بر بیش از ۵۰۰ صفحه است و شامل پاورقیها، جدولهای نسبشناسی و بخشی که اسامی در آنها نوشته شده است میشود. اگر بخواهیم منصف باشیم باید گفت که با تمام این جزئیات این کتاب پتانسیل یک یا دو فصل از یک سریال تلوزیونی را دارد و فیلمی که توسط «جان ام.چو» ساخته شده است بهگونهای عجولانه و فشرده به نظر میرسد. اثر خیلی حجیم است و در عین حال انگار چیزهایی زیادی را کم دارد.
اگرچه با این حال هنوز هم سخت نیست که از این اثر لذت ببریم، اگرچه این مسئله برای «ریچل» بیچاره صحیح نیست. پس از یک گشت و گذار لذتبخش با افرادی که به زودی تبدیل به نزدیکان او خواهند شد یعنی دوستان دوران کودکی «نیک» به نامهای «کالین» و نامزدش «آرامینا»، درام خانوادگی و حماقت موجود در این قضیه وارد سطح بالاتری میشود. ریچل با یکی از دوستان قدیمی «نیک» که رابطهی صمیمانهای با هم داشته است یعنی «آماندا» آشنا میشود که کمتر از چیزی که به نظر میرسد دوست است. مسئلهی دیگر اما «آسترید»(گما چان)، دخترعموی فوقالعاده پر زرق و برق «نیک» است که داستانها و مشکلات ازدواج او بخش دوم داستان اثر را تشکیل میدهند. همسر او یعنی «مایکل»(پیر پینگ) همچون «ریچل» یک غریبه است و عدم اعتماد به نفس او به خاطر ثروت همسرش باعث شده تا ازدواجشان تبدیل به یک مسئلهی بحرانساز بشود.
یکی دیگر از علامتهای دردسر در این اثر هر از گاهی از راه میرسد، آن هم زمانی است که مادر «نیک» یعنی «النور»(خانم یئو) به «ریچل» نگاه میکند (پدر او به دلیل یک سفر کاری حضور ندارد). قضاوتهایی که او دربارهی «ریچل» میکند به نظر بسیار شدید و ناجوانمردانه هستند اما او یک شکوه و عظمت غیرقابلانکار نیز دارد؛ یک جدیبودن خاص دربارهی خانواده، قدرت و هویت خودش که در عین بیرحمانه بودن بسیار خاص است. در حالی که هیچ شکی وجود ندارد که «آسیاییهای خرپول» در نهایت به سوی عشق واقعی و انتخاب آزادانه حرکت خواهد کرد اما در عین حال به ارزشهای دیگر نیز ارج کافی را مینهد.
فیلم بیشتر متعهد به ارزش زمان خوب است. فیلم یک جشن کامل برای زندگی لاکچری و پول است که اشاراتی به مشکلات اختلاف طبقاتی دارد که بیش از اینکه مرتبط با حسادت یا خشم باشند مرتبط با آرزو هستند و رویدادهای آن در آسیایی اتفاق میافتد که به طرز معجزهآسایی تهی از تاریخ و سیاست است. تسکیندهندهی این اثر را میتوان «پیک لین گو» که رفیق «ریچل» است و والدین او دانست(آقای یئونگ و کو چینگ مان)، کسانی که رفتارشان در تضاد کامل با زندگی اشرافی خانوادهی «یونگ» است. تمام افراد آن خاندان به اندازهی «النور» شاهوارانه و یا به اندازهی پسرش دوستداشتنی نیستند. مجموعهای از روابط بامزه و همچنین یک پسرعموی همجنسگر*ا نیز وجود دارند که به اندازهی خود لحظات شادی را فراهم میکنند.
بدون خیانت کردن به هیچگونه نوستالژیبازی، «آسیاییهای خرپول» دنیایی را خلق میکند که توسط سلسله مراتب و نقشهایی که از قبل تجویز شده اند معنا پیدا میکنند، آن هم بهگونهای که فیلمها و رمانهای کلاسیک را دوباره به یاد میآورد. بخش رمانتیک اثر به همان اندازهای که مرتبط با «ریچل» و «نیک» است، مرتبط با آن زندگی اشرافانه نیز هستند. چیزی که به نظرم از هر چه که بگذریم مدرن نیز هست.
"آندرا ساچز" روزنامه نگار ساده ای است که به تازگی فارق التحصیل شده است.او به عنوان دستیار دوم "میراندا پرایستلی" مدیر اجرایی بی رحم و جدی یک مجله مد استخدام می شود. رویای "آندرا" تبدیل شدن به یک رونامه نگار ماهر و روبرو شدن با چالش در شغل حرفه اش است .دستیار اول "میراندا" توصیه هایی درباره طرز رفتارش به "میراندا" می کند...
الیو دختر ۱۷ سالهی دبیرستانی است که به دوستش دروغ میگوید. او میگوید که با یک پسر رابطه داشته و نجابت خود را از دست دادهاست. این خبر به زودی در همهجای مدرسه پخش میشود، به طوری که همه فکر میکنند او یک فاحشه است و …
«آلیسون اسکات» بعد از ترفیع گرفتن در شغلش، همراه خواهر بزرگترش در یک کلوب جشن می گیرند. در آنجا آلیسون با مردی بنام «بن استون» آشنا میشود و وقتی که مشغول صحبتند، خواهر آلیسون که کاری برایش پیش آمده آنجا را ترک می کند. اما آلیسون و بن با هم می مانند، و در حالت مستی، تمام شب را به خوش گذرانی می پردازند. هشت هفته بعد آلیسون می فهمد که...
داستان درباره دو متخصص به نامهای «دیلان» و «جیمی» است که به دلیل مشغله فرصتی برای یافتن دوست و همراه ندارند. آنها توافق می کنند که ارتباط نزدیک و بی قید و شرطی داشته باشند...
«جرمی کلاین» (وون) و «جان بکویت» (ویلسن)، دوستانی صمیمی و قدیمی، محض سرگرمی و موقع تعطیلات آخر هفته، خود را به مهمانی های عروسی دعوت می کنند و می خورند و می نوشند و سعی می کنند با ساق دوش های عروس دوست شوند …
«هنری روث» (آدام سندلر) مردی است که از تعهد داشتن نسبت به یک زن می ترسد، تا اینکه دختری جذاب به نام «لوسی» را می بیند. آنها با هم بیشتر آشنا می شوند و هنری از این که دختر رویاهیش را پیدا کرده خوشحال است، تا اینکه درمیابد لوسی حافظه کوتاه مدتش را از دست داده و فردای آن روز دیگر هنری را به یاد نمی آورد.
الکس «هیچ»، نوعی دلال ازدواج است و به مردها در مورد برقراری رابطه با زن های رؤیایی شان، مشورت می دهد. تا این که خودش علاقه مند دختر روزنامه نگاری به نام «سارا ملاس» می شود و به این ترتیب روش هایش محک خواهد خورد...
«ادوارد لوییس» (گیر)، سرمایه دار نیویورکی، به خیابان گردی به نام «ویوین وارد» (رابرتس) پیشنهاد می کند که در ازای دریافت پول به عنوان راهنما و هم راه، چند وقتی را در اختیار او باشد …