پسر رئیس کوسهها در حالی که به دنبال شکار است، تصادفآ کشته می شود. برادر سبزی خوار او، و ماهیای که قرار بود شکار او باشد، از این تصادف به نفع خودشان استفاده می کنند و ...
این انیمیشن کوتاه اقتباسی از سینمایی بلند «من نفرتانگیز ۲ » میباشد و داستان آن درباره دو مینیون است که در اتاق نامه رسانی مشغول به کار هستند اما طبق عادت دست گل تازهای به آب خواهند داد…
این انیمیشن کوتاه اقتباسی از سینمایی بلند «من نفرتانگیز » میباشد و داستان آن درباره مینیون هایی است که در آزمایشگاه گرو به تعقیب و گریز یک موز و یک سیب می پردازند ...
والاس و سگش گرومیت برای یافتن پنیر دست به هر کاری می زنند، در این میان آگاه می شوند که ماه از مقدار زیادی پنیر ساخته شده است، پس با هم دست به کار شده و در زیرزمین خانه شان یک راکت پیشرفته برای سفر به ماه می سازند ...
داستان این قسمت ادامه ی زندگی پوکاهونتاس (دختری از قبیلهای سرخپوستی) چند سال بعد از آشنایی با جان اسمیت (John Smith) است. در این قسمت با پخش شایعه مرگ کاپیتان جان اسمیت، پوکاهونتاس پریشان میشود و به همراه میکو، فلیت و پرنسی مسافرت خود را به طرف انگلستان آغاز میکند و…
فیلمی کوتاه در مورد روز و شب که در قالب دو شخصیت به یکدیگر برخورد می کنند و از دیدن هم متعجب می شوند، زیرا شناختی از هم ندارند و...
پس از اینکه کتنیس اوردین به پرنده مقلد ملقب میشود، او به همراه اهالی منطقه ۱۳ برای سرکوبی پایتخت و برپایی انقلاب رهسپار میشوند …
آمامیا شوهی فرزند پیانیستی ماهر است که از چهارسالگی آموزش پیانو دیده. او مصمم است که در آینده پیانیستی حرفه ای شود و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نمی کند ...
داستان میزبان در برهه ای از تاریخ کره زمین می گذرد که در آن بیگانگان علاوه بر اینکه بر زمین قدم گذاشته اند، دخل و تصرفی هم بر آن داشته اند. این بیگانگان ، با به تسخیر در آوردن بدن انسانها و کنترل ذهن آنها ( هنگامی که بدن تسخیر می شود، چشمها روشن می شود و خاطرات هم پاک یا دستخوش تغییر میشود ) ، به نوعی می توان گفت که کنترل زمین را بر دست گرفته اند و تنها عده ای از انسانهای واقعی باقی مانده اند که در حال مبارزه برای بازپس گیری هویتشان هستند...
دخترک کبریت فروش، بر اساس داستانی از هانس کریستین اندرسون، درباره دخترکی جوان و فقیر است که در آرزوی رسیدن به آرامش در زندگی اش است. در سرمای شدید دخترک با سوزاندن کبریت هایی که باید به فروش برسند، به امید گرم کردن خود است و با آتش گرفتن هر کبریت، در شعله های آتشین آن، عشق و محبت، غذاهای خوب و خانه ای گرم و راحت را تصور می کند…