بیوهای ثروتمند اما افسرده به شدت احساس پوچی میکند و قصد خودکشی دارد. وی در گذشته بین یک خواستگار ثروتمند و یک خواستگار هنرمند، مرد ثروتمند را ترجیح دادهاست و…
نابرابری، بی عدالتی و درخواستهای دنیا ما برای خیلیها استرس و افسردگی به همراه دارد. در این میان برخی از آنها دست به کارهای عجیبی می زنند. فیلم داستان این انسانهاست. انسانهایی که در برابر رویایی با حقیقت آسیب پذیر بوده و ناگهان دست به کارهایی غیر قابل پیشبینی می زنند...
«قزل ارسلان» (پسر اميرارسلان) روزي تصويري از «مه لقا» دختر «پاپاس شاه» را مي بيند و شيفته اش مي شود و در جستجوي او به شهري مي رسد و در آنجا درمي يابد كه پاپاس شاه دشمن پدرش است و وقتي دست به شمشير مي شود توسط «سهيل وزير» جادو شده و گرفتار پسر فولادزره ديو مي گردد. «اميرارسلان» از ماجرا با اطلاع شده و به كمك پسرش مي رود. اما با مشكلات زيادي روبرو شده و با ياري اسب پرنده و قاليچه ي جادو موفق مي شود دشمنان را شكست داده و پسرش را به همراه مه لقا نجات دهد.
داستان فیلم در زمان آینده در شهر لس آنجلس اتفاق می افتد. تئودور « خواکین فونیکس » مرد میانسالی است که شغلش نوشتن نامه های عاشقانه از طرف افراد متقاضی به نامزدشان است. تئودور نامه های عاشقانه را به خوبی نگارش میکند ، گویی که عاشق ترین فرد روی زمین است. اما وی در زندگی شخصی خودش چندان موفق نیست...
داستان فیلم درباره پسر بچه ای هست که توسط یک راهب بودایی در یک معبد، منزوی بزرگ شده و...
ریاضی دان برجسته ( راسل کرو ) از دانشگاه فارغ التحصیل شده و به سمت استادی برگزیده می شود. او توانایی خارق العاده ای در کشف رابطه بین اشکال و اعداد به هم ریخته دارد. ازدواج با آلیشیا ( جنیفر کونلی ) به زندگی او رنگ و لعابی دیگر می دهد تا اینکه ظاهرا ویلیام پارچر ( اد هریس ) مامور سیا به سراغش می رود و از او می خواهد با توجه به استعداد بی نظیرش در زمینه فعالیتهای رمز شکنی به سیا کمک کند اما …
«جول» که آدمیخجالتی و تا حدی ساده است، در یک مسافرت ساحلی با دو نفر از دوستانش، با «کلمنتاین» که دختری کمفکر و پرانرژی است آشنا میشود. بعد از مدتی این دوستی به پایان میرسد و کلمنتاین دست به یک عمل پاکسازی حافظه از طریق شرکت لاکونا میزند. بعد از پاکسازی، وقتی جول او را میبیند و متوجه میشود که کلمنتاین او را از حافظه و خاطرات خود پاک کرده است، تصمیم میگیرد تا او نیز کلمنتاین را از خاطرات خود پاک کند. اما در میانهی راه پاکسازی و در حالت یادآوری خاطرات، متوجه میشود که مایل به این کار نیست و سعی در منحرفکردن مسیر پاکسازی میکند…
مریم و رضا با آدمهای دیگر فرق دارند، آن هم نه یک فرق ساده، بلکه بسیار بزرگ و آنها باید تلاش کنند تا به دیگران ثابت کنند این تفاوت بزرگ را با معجزه عشق حل کرده اند...