محافظی بنام حیدر که از جان یکی از شخصیتهای مهم نظام محافظت میکند، بر اساس حوادثی متوجه میشود که او بیش از آن که به فکر نظام باشد به فکر منافع شخصی است! او دچار شک و تردید میشود و همین امر باعث میشود که محافظت از آن فرد را کنار بگذارد اما بخاطر خدمات خوبش او را به محافظت از فرد دیگری میگمارند که یکی از فعالان هستهای کشور است…
بار دیگر "رحمت" به جزیره های مختلفی سفر می کند تا کاری را که سالهاست به انجام آن مشغول است، ادامه دهد. کار او جمع آوری اشکهای مردمان مختلف این جزیره ها است و...