محافظی بنام حیدر که از جان یکی از شخصیتهای مهم نظام محافظت میکند، بر اساس حوادثی متوجه میشود که او بیش از آن که به فکر نظام باشد به فکر منافع شخصی است! او دچار شک و تردید میشود و همین امر باعث میشود که محافظت از آن فرد را کنار بگذارد اما بخاطر خدمات خوبش او را به محافظت از فرد دیگری میگمارند که یکی از فعالان هستهای کشور است…
شخصیت اصلی فیلم از یک مخدر شیمیایی به نام اسید استفاده میکند و دچار توهم و اغتشاش ذهنی است و اتفاقاتی را که در زندگی و به واسطه اطرافیان برایش رخ داده را نمیتواند به خاطر بیاورد و همین شرایط درگیری های او با اطرافیان را منجر میشود…
تو می دونی من از چیه مارادونا خوشم میاد؟ از اینکه تو زندگیش هیچوقت واقعیت و رویا براش مرز نداشت، وقتی بازی می کرد با همه وجودش بازی می کرد، پرواز می کرد، بازی نمی کرد، وقتی معتاد شد یه کوه کوکائین می ریخت جلوش د بکش همه چیز و تا تهش می رفت، خودشو لوس نمی کرد… همه اش برای این بود که واقعیت و رویا براش مرز نداشت، اگه هم داشت اون نمی تونست مرزشونو تشخیص بده.
در اواخر مرداد سال ۱۳۵۸، دکتر مصطفی چمران (فریبرز عربنیا) از طرف دولت موقت مأموریت پیدا میکند به پاوه برود و درگیری داخلی بهوجودآمده در آنجا را خاتمه دهد. سه رأس درگیری موردنظر را مردم پاوه، کردهای جداییطلب و رزمندگان پاسدار تشکیل میدهند و ...