گوین، دختر جوانی که آخرین سال دبیرستان خود را میگذراند، به تازگی مادرش را از دست داده است. او در شهر کوچک مورلی در منطقه بریتانی فرانسه زندگی میکند. با آغاز نیمه دوم سال تحصیلی، مردی به نام ژان-لوک که اهل پاریس است و شخصیتی پیچیده، فرهیخته و بسیار کاریزماتیک دارد، وارد زندگی او میشود.
داستان به زندگی سنفال، زنی متأهل و مادر یک دختر دو ساله میپردازد که در تلاش است به عنوان یک مدل و بازیگر موفق شود. در دوران تاریک مککارتی، او و خانوادهاش ایالات متحده را ترک میکنند و به امید آرامش و آزادی به فرانسه سفر میکنند. در آنجا، برای مدت کوتاهی طعم شادی و رهایی را میچشند...
جوزف که در آرزوی ورود به دنیای سینما است، با قبول کارگردانی یک فیلم، نخستین قدمهای خود را در این عرصه برمیدارد. او با تعهدی که نسبت به کارش دارد، وظایف خود را به طور جدی دنبال میکند و برای انجام هر چه بهتر کار، بر فعالیتهای عوامل فیلم نظارت دقیق دارد.
هویت واقعی نویسندهای جوان به نام کریم دال در هالهای از ابهام است. آیا او همان نویسنده جنجالی به نام آرتور رمبو است که پیامهای نفرتآمیزش در فضای مجازی جنجال به پا کرده است؟
بعد از اینکه "کنستانس" شغلش را از دست می دهد ، او سعی در تلاش فراهم کردنِ شغلی دیگر برای خود است ولی در پاریس گزینه ی مناسبی برا او پیدا نمی شود تا اینکه تصمیم میگرید با رئیس سابق خود تعاملی داشته باشد و ...
در شب حملات پاریس. کریستل نیز مانند سایر نقاط کشور در شوک به سر می برد. صبح روز بعد، او به سرعت با گروهی از قربانیان ارتباط برقرار می کند و زمانی که ایده ایجاد یک گروه حمایتی برای بازماندگان مطرح می شود، کریستل در زنده کردن آن نقش اساسی دارد. با این حال، مشخص میشود که ارتباط او با این تراژدی آنطور که به نظر میرسد نیست و تهدید میکند تا شبکه عمیقتری از دروغها را باز کند.