"پیت مارشال" تلاش می کند همکار گمشده خود را پیدا کند.او در جستجوی خود با خانواده "فلیگل" برخورد می کند.او به آنها می پیوندد تا در جستجوی گنج کمکشان کند...
"چاک اومالی" پدری جوان پیش از پیوستن به روحانیون کاتولیک زندگی رنگارنگ از ورزش،موسیقی و روابط عاشقانه داشت. اما او مطمئن است که انتخاب درستی کرده است. پس از پیوستن به یک گروه محلی او با دانش خود به گروهی از کودکان کمک می کند راه زندگی خود را پیدا کنند...
« والتر نف » ( مک موراى ) زخمى وارد دفتر کارش میشود و خطاب به دستگاه ضبط صدا ماجراى خود را تعریف میکند : این که چطور به عنوان مأمور بیمه به خانه ى آقاى « دیتریکس » رفت و به خانم خانه ، « فیلیس » ( استانویک ) دل باخت ، طورى که قبول کرد در نقشه ى قتل شوهر ثروتمندش و تصاحب حق بیمه با او همدستى کند...