دو داستان، دو مکان عجیب و غریب، دو گروه گرفتار: در این روایت، دو برادر در پلههای بیانتها و یک خانواده در جادهای بیانتها گرفتار شدهاند و برای مدت زمان نامعلومی در این فضاهای غیرمنطقی سرگردان هستند.
دیوید یک پرستار خانگی می باشد که شغلش مراقبت از افرادی با بیماری های صعب العلاج است. او رابطهی دوستی گرمی با بیمارانش دارد، اما در زندگی شخصی دیوید کمبودهای زیادی دارد و همین مسئله باعث شده تا همانقدر که بیمارانش به او نیاز دارند، او نیز به بیمارانش وابسته باشد...
آلخاندرا و پدرش ، به تازگی به شهر آمده اند . او در مدرسه تازه وارد است و کاری جدید دارد . شروع تازه گاهی اوقات پیچیده است ، وقتی که چیزهای زیادی پشت سر گذاشته شده باشد ...
سینیور (آقای) آویلا مردی است که از زندگی دوگانه مبنی بر جنایتکار بودن و مرد خانواده بودن زجر می کشد و شخصیت بسیار پیچیده ای دارد. او درگیر شبکه ای زیرزمینی از قاتلین قراردادی شده و در نهایت بعنوان رئیس این سازمان منصوب می گردد.