بن (16) نوجوان پریشان ناخواسته با پدرش هاینریش (توکور)، کارگردان موفق تئاتر آلمانی که نمایشی را در مراکش به صحنه می برد، با گذشته و مسئولیت های نادیده گرفته اش روبرو می شود. بن پس از درگیری با پدرش که از او جدا شده بود، خود را در مدینه و کلوپهای شبانه شلخته مراکش گم میکند، جایی که با یک دختر بربر کریما (18 ساله) آشنا میشود.
از همان روزهای ابتدایی کودکی اش "لارا" وظیفه ای سخت اما مهم داشت.پدر و مادرش هر دو توانایی شنیدن و صحبت کردن نداشته و او باید برای ارتباط با دیگران صحبتهای آنها را به زبان اشاره ترجمه می کرد.با بالا رفتن سن به موسیقی علاقه مند شده و تبدیل به نوازنده موفق کلارنت می شود.در نهایت روزی می رسد که او باید بین خانواده و علاقه اش یکی را انتخاب کند و...