Tadao Ikeda

یک گانگستر تلاش می‌کند تا با کمک ناخواسته یک دختر مغازه دار بی‌گناه، رستگاری خود را پیدا کند، اما معشوقه حسود او برای حفظ او دست به هر کاری می‌زند.

معشوقه یک بازیگر کابوکی بر اثر حسادت نقشه ای برای از بین بردن پسر معشوقش طراحی می کند و...

یک بیوه تنها پسرش را می فرستد تا تحصیلات بهتری دریافت کند. سال‌ها بعد، او به ملاقات پسرش می‌رود و او را معلم مدرسه‌ای فقیر با همسر و پسر می‌بیند...

وقتی بزرگ خانواده "تودا" از دنیا می رود، بیوه او متوجه می شود همسرش او را با دنیایی از بدهی و قرض و فرزندانی که علاقه ای به پشتیبانی از او ندارند تنها می گذارد و...

رئیس یک گروه تئاتر ژاپنی به شهر ساحلی کوچکی برمی گردد که در آن جا پسری را که فکر می کند عمویش است ترک کرد و سعی می کند زمان از دست رفته را جبران کند ، اما معشوقه فعلی او حسادت می کند.

پسر جوانی دنبال خانه تاشیرو به مجتمع مسکونی اجاره ای خود در حومه توکیو می رود ، پسری که به طریقی و در جایی در کودان از پدر نجار خود جدا شده است. تنها چیزی که تاشیرو می داند این است که پسر و پدرش آن روز صبح از چیگازاکی به شهر آمدند. علی رغم این که تاشیرو می خواهد بچه را خانه نگه دارد تا زمانی که آنها تصمیم بگیرند که چه کاری را به طور دائمی انجام دهند...

"شوهی هوریکاوا"، یک معلم فقیر، تلاش می کند پسرش "روهی" را بدون پول و هیچ چشم اندازی برای آینده اش بزرگ کند و...

پسری ربوده می شود اما...