پس از تحمل یک حمله قلبی شدید، راندال از دوستان و کارمندان همکار دانته، الیاس، جی و سایلنت باب دعوت می کند تا به او کمک کنند تا فیلمی درباره زندگی در ایستگاه سریع بسازد...
دو دوست قدیمی بنام «زک» و «میری»، برای حل مشکلات مالی شان تصمیم می گیرند یک فیلم پ-رنو بسازند. اما در جریان آماده کردن این فیلم، پی می برند که حسی فراتر از آنچه قبلا فکر می کردند، به یکدیگر دارند...
يوجرزي، زمان حال. يک سال بعد از آن که فروشگاه وسايل خانگي «کوييک شاپ» آتش گرفت و ويران شد، «دانته هيکس» (اوهالوران) و «رندال گريوز» (آندرسن) - دو رفيق سي و خرده اي ساله که ده سال در آن فروشگاه مشغول به کار بودند - در رستوران غذاي حاضري «موبي» کار مي کنند...
«جی» و «باب» پی میبرند کتاب مصوری که دوستشان قبلا با الهام گرفتن از زندگی آن دو منتشر کرده، قرار است به زودی تبدیل به فیلم شده و روی پرده سینما برود. آن ها تصمیم می گیرند سازندگان فیلم را پیدا کرده و کارشان را متوقف کنند...
وقتي «دانته هيکس» (اوهالوران) مجبور مي شود در روز استراحتش، شيفت فروشندگي را در «کوييک استاپ» به عهده بگيرد، سعي مي کند - اگرچه با اکراه - وظيفه ي فروشندگي کم اجر خود را با قابليت هر چه تمام تر انجام دهد. در همين حال «رندال» (آندرسن)، دوست صميمي اش در مغازه ي نوار ويدئو فروشي کناري مشغول به کار است. نگرش تحقيرآلود «رندال» به کار درست در نقطه ي مقابل تلاش «دانته» است.