Brian O'Halloran

یک کارگردان سینمای آینده دار بین بخشیدن معشوقی که قلبش را شکسته و به خطر انداختن همه اینها برای یک مرد دچار دوگانگی می شود ...

یک کشیش در حالی که به دنبال پاسخ هایی در مورد قتل وحشیانه دخترش می گردد، دنیای زیرین تاریک و پیچیده را کشف می کند...

پس از تحمل یک حمله قلبی شدید، راندال از دوستان و کارمندان همکار دانته، الیاس، جی و سایلنت باب دعوت می کند تا به او کمک کنند تا فیلمی درباره زندگی در ایستگاه سریع بسازد...

هنگامی که پسر مادری کاتولیک ایرلندی درگیر یک حادثه غم انگیز برادری در دانشگاه خود می شود ، او عدالت را در دستان خود می گیرد و ثابت می کند که جهنم مانند خشم مادر خشمگین نیست...

اتان (آدام رتکلیف) یک الکلی در حال بهبودی، داستان خود را با یک غریبه عجیب به نام آمبروز (برایان آنتونی ویلسون) در میان می‌گذارد که...

فرانک پیرس زندگی به ظاهر آرام و معمولی دارد، اما زمانی که گذشته ناراحت کننده اش به سراغش می آید و چیز با ارزشی را از او میگیرند، عقلش را از دست میدهد و خشونت به بند بند وجودش رخنه می کند...

يوجرزي، زمان حال. يک سال بعد از آن که فروشگاه وسايل خانگي «کوييک شاپ» آتش گرفت و ويران شد، «دانته هيکس» (اوهالوران) و «رندال گريوز» (آندرسن) - دو رفيق سي و خرده اي ساله که ده سال در آن فروشگاه مشغول به کار بودند - در رستوران غذاي حاضري «موبي» کار مي کنند...

دانته و راندال در بازگشت به خانه در یک ترافیک سنگین گیر میکنند...

 «جی» و «باب» پی میبرند کتاب مصوری که دوستشان قبلا با الهام گرفتن از زندگی آن دو منتشر کرده، قرار است به زودی تبدیل به فیلم شده و روی پرده سینما برود. آن ها تصمیم می گیرند سازندگان فیلم را پیدا کرده و کارشان را متوقف کنند...

دو فرشته شرور که به زمین رانده شده اند، اکنون سعی دارند با یافتن یک راه گریز، دوباره به بهشت بازگردند. گرچه در صورتی که در کارشان موفق شوند، تمام نسل بشر از بین خواهد رفت.

هلدن و بنکی هر دو طراح کتاب های کمیک هستند. همه چیز خوب پیش می رود تا اینکه آن دو با دختری بنام آلیسا آشنا می شوند، که او نیز طراح کتاب های کمیک است. هلدن عاشق این دختر می شود، اما …

وقتي «دانته هيکس» (اوهالوران) مجبور مي شود در روز استراحتش، شيفت فروشندگي را در «کوييک استاپ» به عهده بگيرد، سعي مي کند - اگرچه با اکراه - وظيفه ي فروشندگي کم اجر خود را با قابليت هر چه تمام تر انجام دهد. در همين حال «رندال» (آندرسن)، دوست صميمي اش در مغازه ي نوار ويدئو فروشي کناري مشغول به کار است. نگرش تحقيرآلود «رندال» به کار درست در نقطه ي مقابل تلاش «دانته» است.

در این فیلم به کارگردانی «کوین اسمیت»، جی با بازی «جیسون میوز» و باب بی‌زبان با بازی اسمیت به هالیوود می‌روند تا از ساخته شدن ریبوت فیلمی بر اساس زندگی‌شان جلوگیری کنند.

در یک جامعه شهری کوچک برای ریشه کن کردن مصرف هروئین، مردم با هم متحد می شوند و از هر وسیله ضروری در این راه استفاده می کنند ...

جفری استیون پدری شگفت انگیز و همسری مهربان است ولی وقتی در درسر می افتد مجبور میشود برای بقای خود مبارزه کند ....

جیسون میوز برای اینکه در هالیوود احترام بیشتری کسب کند، با جیمز اسمیت همکاری می کند تا با روشی جدید در بازیگری که از روی کتابی آن را دنبال می کند، تبدیل به بازیگری جدی شود. اما طولی نمی کشد که در سرازیری دیوانگی قرار میگیرد…