این فیلم داستان یک دختر چاق جوان و سفید پوست به نام پاتریشیا «دامبو» دامبروسکی را روایت می کند که برای رسیدن به شهرت و پول در شهر برگن کانتی در ایالت نیوجرسی به دنیای موسیقی رپ و خلافکاران وارد می شود.
داستان درباره ی کارمند صبوری به نام “سیمون جیمز” که تحت تسلط همه از جمله عشقش “هانا” است؛ زندگی ناچیز “سیمون” در حال نابودی است زمانی که “جیمز سیمون” را ملاقات می کند، مردی که دقیقا از لحاظ ظاهری شبیه اوست ولی شخصیتش کاملا خلاف اوست.
زمانی که خانواده ای با مشکلاتی رو به رو می شوند ، تصمیم می گیرند به یک خانه ی جدید نقل مکان کنند. اما در خانه ی جدید رازهای تاریک و ترسناکی وجود دارد که…
زن و شوهری که تخصص در سرقت از باشگاه های اجتماعی را دارند روزی به این نتیجه میرسند که این کار هدف آن هاست و باید به آن ادامه دهند و از دست پلیس ها همیشه فرار کنند...
پل ویتی اواخر دوران محکومیت خود را در زندان می گذارند . ماموران اف.بی.آی او را زیر نظر دارند و متوجه می شوند او که روزی خطرناک ترین گانگستر نیویورک بوده اکنون وضعیت روانی عجیبی دارد. اداره اف.بی.آی تصمیم می گیرد با دکتر سوبول مشورت کند. از سوی دیگر سوبول نیز خودش مشکلاتی دارد. پدرش بتازگی فوت کرده و این مسئله او را دچار یک بحران هویت نموده که هم در زندگی شخصی و هم حرفه ای اش تاثیر گذاشته است. بعلاوه او می داند همسرش لورا از اینکه بن دوباره پل را وارد زندگیشان کند بسیار خشمگین خواهد شد. در ادامه پل بطور مشروط آزاد شده و با مسئولیت بن تحت مداوا قرار می گیرد و بنابراین بن مجبور است او را به خانه اش ببرد.
زنی که از طرف همسرش مورد آزار و اذیت قرار می گیرد به کالیفرنیا می رود تا نبدیل به یک ستاره سینما شود. از طرفی برادر زاده اش به آلاباما بازگشته و درگیر یک پرونده قتل می شود...
هریت 10 سال است که رویای ترک خانه را در سر دارد. او حس می کند نیازی به مادر و یا خواهرش ندارد. زمانی که مادر او جان خود را در یک تصادف از دست میدهد، بالاخره او تصمیم میگیرد با کمک ریکی که یک بیمار روانی است، نقشه اش را عملی کند...
«فردي هفلين» (استالون) کلانتر شهرکي در نيوجرزي است که بسياري از مأموران اداره ي پليس نيويورک هم ساکن آن جا هستند. «مو تيلدن» (دنيرو)، بازرس اداره ي پليس نيويورک، در تحقيقاتش درباره ي تعدادي پليس فاسد و کلاهبردار، به اين شهرک و کلانترش، «فردي هفلين» مي رسد. «هفلين» با «تيلدن» هم کاري مي کند و رفته رفته پي مي برد که برخي از قهرمانان زندگي اش چندان هم زندگي وارسته اي ندارند…
تری یک فضول خودکشی است که به نظر نمی رسد بتواند خود را بکشد. در حالی که یک بار تلاش می کند، نیک را ملاقات می کند که بیمار لاعلاج است. آنها هر دو با هم دوست می می شوند و در زمان محدود به یکدیگر کمک می کنند...
وارثان خانه اي قديمي، از دکتري به نام «جيمز هاردي» (پولمن) که متخصص مسايل ماوراء الطبيعه است، دعوت مي کنند تا خانه را از ارواح پاک سازي کند و او با دخترش، «کت» (ريچي) به قصر مي آيد. در نخستين برخورد، سه روح شرور به نام «ديلاق» (نيپوت)، «خپله» (گارت) و «بوگندو» (آلاسکي) مزاحم او مي شوند، اما در ضمن روح خوبي به نام «گاسپر» (پيرسن) با «کت» دوست مي شود...
"اندی" و "لیز" در دههٔ چهل زندگی خود خیال ازدواج دارند. اما مدتی قبل از اجرای مراسم در حالیکه همراه با دوستان خود برای شام در رستورانی جمع شده بودند دوستانشان حکایتی را به عنوان حکایتی اخلاقی و هشدار دهنده تعریف میکنند و ...
در سال 1962 ،بحران موشکی کوبا وحشت زیادی به جان مردم آمریکای جنوبی انداخته است. "لاورنس ووزلی" فیلمسازی است ،که فیلم جدید خود را برای عده ای نوجوان نمایش می دهد و مشکلاتی را به وجود می آورد...
این کمدی سیاه اقتباسی است از کتابی به همین نام نوشته ی William Knoedelseder. داستان تجلیلی است از استند آپ کمدی های دهه 70 میلادی و کمدین هایی که آن روزها مشغول به کار بودند. جیم کری از جمله تهیه کنندگان این سریال است. Melissa Leo در نقش Goldie صاحب یک کلوب کمدی را بازی می کند، Sebastien Stan در نقش Clay یک کمدین با مزه که در حال معروف شدن است را بازی میکند و Clark Duke در نقش لری یک کمدین که به امید ستاره شدن از لس آنجلس راهی بوستون شده است ظاهر شده است...