بیوگرافی از شومن افسانه ای. نایول به عنوان یک معدنچی در مونتانا شروع به کار کرد قبل از اینکه هدیه او برای بدلکاری های موتورسیکلت مرگبار منجر به شهرت و ثروت شود...
”جین واتسن” (دپ)، یک مرد معمولی، هنگام بازگشت از مراسم خاکسپاری همسر سابقش به “آقای اسمیت” (واکن) و “خانم جونز” (مافیا) برمیخورد که دخترش را میربایند و به او اسلحهای با شش گلوله و یک کارت رمزگشا میدهند و خط سیر “فرماندار گرانت” (میسن) را در اختیارش میگذارند و به او میگویند که تنها ۷۵ دقیقه فرصت دارد فرماندار را بکشد اگرنه دخترش را خواهند کشت. در این فاصله “واتسن” ـ بی آنکه “آقای اسمیت” و “خانم جونز” با خبر شوند ـ باید به هر ترتیبی که شده فرماندار را از نقشه این سوء قصد مطلع سازد...
نیک لنگ بازیگر معروف هالیوود است که همه او را با فیلم های اکشن اش می شناسند. نیک برای فیلم بعدی اش، او نیاز به یک انگیزهی مناسب و الهام بخش دارد. بنابراین با ستوان جان موس، پلیسی به میل به کارهای اکشن، دوست می شود و…
ریک به دلیل کمک به محکومیت یک مامور FBI که فروشنده مواد مخدر است، توسط FBI هویت جدیدی دریافت می کند. مراقب اف بی آی او با یک مامور فاسد جایگزین می شود که به فروشندگان مواد مخدر و همدستش کمک می کند تا او را پیدا کنند...
«هوارد مارنر» (پندلتن)، رئیس شرکت روبات سازی نووا، آخرین محصولات خط تولید روبات های نظامی اش را در برابر مهمانان به نمایش می گذارد. اما «شماره ی پنج» – یکی از روبات ها – در اثر صاعقه، از برنامه ی عادی اش فراتر می رود و دارای شعور و اراده می شود.
مشاوران رئيس جمهور توصيه ي «جان مکيتريک» (کولمن) مبني بر استفاده از کامپيوتر WOPR را براي کنترل و هدايت جنگ هسته اي مي پذيرند. همزمان در سياتل، نوجواني به نام «ديويد لايتمن» (برادريک) که با کامپيوتر شخصي خود به انجام کارهاي شگفتي موفق شده، هنگام جست و جو در بازي هاي کامپيوتري با کلمه ي عبور «جاشوآ» به WOPR راه پيدا مي کند.
“فرانک مورفی” مأمور پلیس که خاطرات تلخ جنگ ویتنام همچنان آزارش میدهد، همراه دستیار جدیدش، “لایمنگود” ، عضو گروه گشت شبانه هلیکوپتر پلیس در لس آنجلس است. “مورفی” به “لایمنگود” میگوید که یکی از تفریحات آنان هنگام کار، دید زدن خانه های مردم است. در یکی از این چشم چرانیها، آنان شاهد درگیری و هفت تیرکشی دو نفر می شوند و...
"کارل هریسون" هنرمندی مجسمه ساز است. یک روز او در یک صانحه رانندگی از ناحیه گردن فلج می شود. او تنها قادر به صحبت کردن است به همین دلیل آرزوی مرگ دارد. او در بیمارستان با برخی از خدمه دوست شده و آنها او را در دادگاهی برای گرفتن حق مرگ حمایت می کنند...
«توني» (تراولتا)، جوان نوزده ساله اي است که در منطقه ي ايتاليايي - امريکايي نشين محله ي بروکلين زندگي مي کند و شبنه شب ها را با دار و دسته اش درديسکوي «اوديسه ي 2001» مي گذراند و در آن جا به «سلطان» معروف است...
بینگو لانگ، یک پرتاب کننده توپ فوق العاده که از رفتار های رییس گونه ی رهبر تیمش با وی خسته شده است، به همراه گروهش به تفریح و سفر به شهر های کوچک میدوست در دهه 1930 میپردازد...
هری دونووان یک جعل کننده هنری است که با پرداخت پانصد هزار دلار تصویر جعلی از رامبراند را ترسیم می کند. به نظر می رسد ماریکه ، زنی که در پاریس با او ملاقات می کند ، متخصص هنری است که مشتریان هری از او برای بررسی تصویر تقلبی که او نقاشی کرده استفاده می کند...