گویدو، مردی بدبین و ناامید، از روابط جدی بیزار است و به زنان نگاهی تحقیرآمیز دارد. او روزهای خود را به گپ زدن با دوستانش می گذراند تا اینکه با جولیا، باریستایی ساده و گرفتار، آشنا می شود. جولیا با شخصیت بی ریا و معصوم خود، قلب گویدو را تسخیر می کند و به او نشان می دهد که عشق و زندگی، می توانند شکلی دیگر نیز داشته باشند.
آلیس که پس از از دست دادن شغل رویایی خود در تبلیغات ناامید شده است، یک وبسایت نه چندان مطرح را به همراه سه دوست خود راه اندازی می کند. با موفقیت از روز اول، شرکت آنقدر سریع گسترش مییابد که زنان زیادی را مجاب می کند تا روابط خود را با خانواده متعادل سازند...