"کوپفرکینگل" از کار خود در کوره های جسدسوزی در چکاسلواکی لذت می برد.او خواندن کتابهای تبتی در مورد مرگ را دوست داشته و از باوری که سوزاندن جسد می تواند عذاب را تسکین دهد حمایت می کند.او را "رنکه" که در جنگ جهانی اول برای اتریش جنگیده برخورد می کند و...
در میان مردم اکراینی "ایوان" جوان عاشق دختر قاتل پدرش "پالاگنا" میشود و با او ازدواج میکند. "پالاگنا" بچه میخواهد ولی "ایوان" که ذهنش درگیر است برای جلب توجه او رو به سحر و جادو می آورد و ...