رهبری آرمانگرا که پیشتر سودایی پاک در سر داشت، اکنون به سیاستمداری فاسد بدل گشته است. او در آستانهی انتخابات ریاستجمهوری، از سوی مادربزرگ خویش نفرین میشود و بدین سان، به صداقت وادار میگردد.
در اواخر دهه 1970، گروهی از پلیسهای جوان به رهبری وینسنت رنجل، کارآگاه سابق و نوازنده، در تلاش برای دستگیری یک قاتل زنجیرهای دختران جوان در یک شهر نفتی فاسد در خلیج فارس، با تاریکترین لحظات زندگی خود روبرو میشوند.
"کلارا " به نظر به تمامی خواسته های زندگی خود رسیده است ؛ کار خوب در شرکت OB-GYN ، خانه ای بزرگ در لس آنجلس و خانواده گرم و دوست داشتنی ، اما چیزی که نمی تواند درک کند این است که باید به چه چیزی عشق بورزد …