مانوئل برای در امان ماندن از بیماریای شبیه هاری که در سراسر جهان شیوع پیدا کرده بود، در پناهگاهی پنهان شده بود. اما سرانجام مجبور میشود از پناهگاه خارج شود و همراهانی غیرمنتظره اما ضروری را در سفرش ملاقات کند.
یک قاتل سابقه دار با نام مستعار "یسوعی" که به دنبال شروع یک زندگی جدید است، نمی تواند از گناهان گذشته خود فرار کند. وقتی تنها پسرش توسط یک رئیس کارتل ظالم ربوده می شود، او جایی برای بازگشت ندارد...
"کلارا " به نظر به تمامی خواسته های زندگی خود رسیده است ؛ کار خوب در شرکت OB-GYN ، خانه ای بزرگ در لس آنجلس و خانواده گرم و دوست داشتنی ، اما چیزی که نمی تواند درک کند این است که باید به چه چیزی عشق بورزد …
ایگور و پینا دو عاشقی هستند که به دلایلی نمیتوانند با هم باشند. آنها در زمستان برای نشان دادن عشقشان به یکدیگر، کاری برای دیگران انجام میدهند. آنها امیدوارند که با این کار، عشقشان را به دیگران نشان دهند و در نهایت بتوانند با هم باشند...
هنگامی که پرواز شماره 2549 در میانه راه دچار اختلالات فنی شده و هر لحظه امکان دارد که این آخرین لحظات زندگی افراد این هواپیما باشد، کاپیتان ، خدمه هواپیما و مسافران تصمیم می گیرند بجای اینکه در جای خود نشسته و منتظر مرگ باشند، کارهایی را انجام دهند که همیشه آرزویش را داشتند و ...
صاحب یک رستوران به نام «سیلویا» (ترون) به شدت از زندگی خود ناراضی است و اوقاتش را اغلب به سیگار کشیدن با مردان می گذراند؛ زنی امریکایی به نام «جینا» (بیسینگر) به شوهرش (کالن) بی وفایی روا می دارد و با مردی مکزیکی به نام «نیک» (د آلمئیدا) معاشرت می کند؛ دختر «جینا»، «ماریانا» (لارنس) در هم ریخته است، به خصوص از زمانی که با پسر «نیک»، «سانتیاگو» (پادرو) آشنا شده است؛ دختری به نام «ماریا» (ایا) هم راه دوستی خانوادگی (یاسپیک) از مکزیک به امریکا می رود تا مادرگم شده اش را پیدا کند …
چهار زن در حال برنامه ریزی برای اعتصاب خطرناک علیه گروهی از قاچاقچیان مواد مخدر مکزیکی هستند. این اقدام با انگیزه انتقام می تواند شانس آنها را برای همیشه تغییر دهد..
1903، قبل از انقلاب… The Citrillo’s Turns یک بار در مکزیکو سیتی است که موجوداتی بدون حال و آینده دور هم جمع می شوند تا زندگی خود را بنوشند و داستان هایی از مردگان و مظاهر تعریف کنند. بدین ترتیب داستانی از احساسات واقعی - عشق، خیانت، حسادت، غارت - در فضای مستی و توهم بافته می شود...
پسر کوچکی تلاش می کند در دهه هشتاد السالوادور دوران کودکی عادی داشته باشد.اما او به طور دراماتیکی در نبردی برای زندگی خود گرفتار شده است در حالیکه ناامیدانه تلاش می کند از جنگی که در اطرافش زبانه می کشد دوری کند...
اتفاقات سریال در دهه ۸۰ میلادی جریان دارد و "دیگو لونا" نقش "فلیکس گالاردو"، رئیس کارتل مواد مخدر گوادالاخارا را در این سریال بر عهده دارد که "گالاردو" بزرگترین امپراطوری کارتل مواد مخدر مکزیک را ایجاد کرد. "مایکل پنیا" نیز نقش "کیکی کامارنا" را که مامور DEA است، بر عهده دارد. او خانوادهاش را از کالیفرنیا به شهر گوادالاخارا در مکزیک میبرد تا روی پرونده کارتل مواد مخدر این شهر تحقیق کند. در حالیکه نبرد بین سازمان DEA و دولت مکزیک با کارتلهای مواد مخدر ادامه دارد و تجارت مواد مخدر در حال رفتن به سمت مدرن شدن است، سرنوشت این دو شخصیت به یکدیگر متصل خواهد شد...