پس از اینکه آتشی مرگبار، کلیسای سینت جیمز را نابود میکند، روسای دانشگاه هدلیف تصمیم میگیرند تا از این حادثه برای بیرون کردن جماعت وابسته به کلیسا به خارج از محوطه دانشگاه استفاده کنند و همین سبب میشود تا کلیسا مجبور به دفاع از حقوق خود شود و برادران دلسردی و ناامیدی را کنار هم میآورد که ...
زندگی مری مجموعهای از کارهای موقت و تلاشی نهچندان جدی برای نویسنده شدن بود، اما وقتی دوستپسرش را که دائم پای تلویزیون مینشست، مرده در خانه پیدا میکند، زندگیاش دگرگون میشود.
بعد از دست و پنجه گرم کردن با مشکلات زندگی دختر نوجوانشان حالا تولا و یان با مشکلی بزرگتر مواجه شدند اینبار به یک عروسی یونانی دیکه البته بزرگتر و چاقتر از سری قبل برخوردند …
زنی که از شوهر بی وفا خود جدا شده است ، به دنبال مرد جوانی می رود که در همسایگی او نقل مکان کرده است ، اما ماجرای ناخوشایند آنها به زودی روند خطرناکی به خود می گیرد.
ویلیام اسپینکس که رئیس یک باند مواد مخدر هستش علاقمندی عجیبی نسبت به دختری به نام سیدی هیل دارد و از خانواده و دوستان سیدی یعنی بابی و فرانک استفاده می کند تا به او برسد. اما در همین حین ماجرایی اتفاق میفتد و باعث مرگ سیدی می شود. برای همین بابی و فرانک تصمیم می گیرند تا یک جایگزین شبیه سیدی پیدا کنند تا اسپینکس را گول بزنند و …
مایک کرسجس، یک معلم آموزش و پرورش ورزش فوتبال در یک دبیرستان به همراه دانشآموزان ویژهی خود به نام Space Camp سفر میکند. این برنامه تا آن زمان به عنوان برنامهای برای دانشآموزان علوم و ریاضی پیشرفته شناخته شده بود و برای دانشآموزان ویژه قابل دسترس نبود. در این سفر، مایک با مشکلات مالی، آمادگی دانشآموزان برای سفر، مقابله با زورگویی و تحقیر دانشآموزان دیگر و … روبرو میشود...
داستان فیلم مربوط به یک قاتل بسیار قدرتمند و حرفه ای به نام ساوانا میباشد که قتل هایه بسیار زیادی را انجام داده است و سالهاست که کاراگاه ها و پلیس های بسیاری در راه پیدا کردن این قاتل تلاش هایه بسیار زیادی کردند ولی یا کشته شدند یا نتوانستند کار را ادامه دهند. اکنون 2 کارگاه مرد و زن جوان برای به دست آوردن شغل گاراگاهی این ماموریت را قبول کردند تا قدرت خود را در یافتن مجرم اثبات کنند اما آنان نمی دانستند که با چه پرونده ای رو به رو خواهند شد که شاید هر دوی آن ها را از میان بردارد اما …
رامونا و بیزس نام دو خواهر خانواده “ کواِمبی ” است. رامونا (جویی کینگ) دختر کوچکتر خانواده است و از اینکه به او کم توجهی می شود ناراحت است ولی سعی دارد تا خودی نشان دهد ، او که بچه ای باهوش و ماجراجو است تلاش می کند تا با همکاری خواهرش ، “ بیزس ” (سلنا گومز) از از دست دادن خانه شان جلوگیری کند زیرا پدر خانواده شغل اش را از دست داده و در صورت عدم پرداخت اقساط خانه به بانک خانه اشان به تصرف بانک می افتد و مادرشان نیز مجبور است با وجود این شرایط سخت کار کند و . .
در اثر فشار زندگی و در گیری با عشق و کار در منهتن، میراندا به همراه شارلوت و سامانتا تصمیم می گیرند به ابوظبی امارات سفر کنند که در آنجا مشاهده می کنند همسر سابق سامانتا در حال تهیه فیلمی جدید است...
صاحب یک رستوران به نام «سیلویا» (ترون) به شدت از زندگی خود ناراضی است و اوقاتش را اغلب به سیگار کشیدن با مردان می گذراند؛ زنی امریکایی به نام «جینا» (بیسینگر) به شوهرش (کالن) بی وفایی روا می دارد و با مردی مکزیکی به نام «نیک» (د آلمئیدا) معاشرت می کند؛ دختر «جینا»، «ماریانا» (لارنس) در هم ریخته است، به خصوص از زمانی که با پسر «نیک»، «سانتیاگو» (پادرو) آشنا شده است؛ دختری به نام «ماریا» (ایا) هم راه دوستی خانوادگی (یاسپیک) از مکزیک به امریکا می رود تا مادرگم شده اش را پیدا کند …
بهترین پلیس مخفی شیکاگو به تازگی اتهماتی به وی وارد شده و دشمنانی نیز دارد در این میان از مرگ اخیر همسر خود سرخورده شده است،درگیر ماجرای قتل یک افسر پلیس شده و می کوشد بیگناهی اش را اثبات کند ولی…
جس به همراه خانواده اش به مزرعه ای ساکت در داکوتای شمالی نقل مکان می کنند. اما به زودی جس و برادر کوچکترش متوجه می شوند به غیر از خودشان در این مزرعه دورافتاده چیز اسرار آمیزی حضور دارد، که غیر از آنها کس دیگری متوجه آن نیست...
بعد از اینکه از دوست دخترش فریب میخورد ، زندگی ش به بن بست میخورد ، با وجود اینکه هیچ تجربه ای در تئاتر ندارد ، تصمیم میگیرد در تئاتر نقشی را بر عهده بگیرد ولی ..
داستان چهار زن نیویورکی را در دهه 1990 دنبال می کند که در مورد روابط عاطفی خود با یکدیگر صحبت می کنند و با چالش های زندگی زنانه در آن زمان دست و پنجه نرم می کنند.