داستان به زندگی سنفال، زنی متأهل و مادر یک دختر دو ساله میپردازد که در تلاش است به عنوان یک مدل و بازیگر موفق شود. در دوران تاریک مککارتی، او و خانوادهاش ایالات متحده را ترک میکنند و به امید آرامش و آزادی به فرانسه سفر میکنند. در آنجا، برای مدت کوتاهی طعم شادی و رهایی را میچشند...
جوزف که در آرزوی ورود به دنیای سینما است، با قبول کارگردانی یک فیلم، نخستین قدمهای خود را در این عرصه برمیدارد. او با تعهدی که نسبت به کارش دارد، وظایف خود را به طور جدی دنبال میکند و برای انجام هر چه بهتر کار، بر فعالیتهای عوامل فیلم نظارت دقیق دارد.
این فیلم داستان فراز و نشیب های زندگی آنا، یک زن 26 ساله آزاداندیش را دنبال می کند که پس از زندگی طولانی در خارج از کشور، برای تابستان به استراسبورگ باز می گردد و در همه جا احساس بیگانگی می کند...