Jeff Cameron

مردم شهر ترینیتی تصمیم می گیرند که یک شکارچی بدنام را استخدام کنند تا از آنها در برابر گروهی خشن از قانون شکنان مکزیکی که منطقه را وحشت زده می کنند محافظت کند. او متوجه می شود که شخص واقعی پشت راهزنان در داخل شهر است...

یک مرد مسلح تنها اعضای یک باند یاغی را که دوستانش را کشتند، ردیابی می کند...

هفت راهزن نقابدار، سوزی جوان، پسر عموی شهردار کلیتون سیتی، فرانک کلونی، را ربودند. فرانک 15000 دلار باج درخواستی راهزنان را می پذیرد و به نقشه ای می اندیشد که به او اجازه می دهد پول را پس بگیرد و قانون شکنان را دستگیر کند...

برای گرفتن انتقام دوستش و براورده کردن اخرین ارزوی او، رکو باید دریابد که برای جسد های ارتش که به صورت مرموز غیب شده اند، چه اتفاقی افتاده است...

"جری بروستر" بعد از گمشدن طلاها بدست دوست نابابش بدست ارتش دستگیر شده و به زندان منتقل میشود پس از بازگشت به دهکده درمیابد که فردی همسر وی را به قتل رسانده و …