راجش، داماد و کارمند ویجی کاپور، تاجر ثروتمند، به او و خانوادهاش خیانت میکند. این خیانت، رقابتی را بین دو گروه پدر و پسر بر سر بازپسگیری اموال و موقعیت از دست رفتهشان رقم میزند.
مانیکام راننده تاکسیی است که در گذشته خلافکار بوده است. او به پدرش قول داده است که از خلاف دوری کند و زندگی جدیدی را آغاز کند. او برای تحقق این قول، تلاش می کند تا گذشته خود را پنهان کند.