ادی که زمانی ورزشکار بوده، پس از پنج سال به شهر خود بازمیگردد و درمییابد که دوستانش زندگی باثباتی یافتهاند، در حالی که او همچنان سرگردان و بیهدف است. تلاش او برای احیای شور و نشاط دوران جوانی، او را به یک ماجراجویی بیمهابا با دوستان قدیمی میکشاند که در نزدیکی لاس وگاس با یک گروگان، یک قبضه اسلحه و لاشهٔ یک پرنده به پایان میرسد.
داستان اقتباس مدرن «شنل قرمزی» دربارهٔ یک فرد مطرود است که به یک نوجوان فراری در بیابان اورگان کمک میکند تا به خانهاش برگردد. این روایت، جستجویی آزاردهنده در مورد آسیبهای روانی (تروما) و یافتن رستگاری است.
این فیلم در مورد زن جوان و بیکاری به نام لیندزی لو است که از دانشگاه انصراف داده و اکنون در مرز طلاق قرار دارد. هنگامی که پدر لیندزی گم می شود، او به خانه دوران کودکیش باز می گردد. همچنان که خانواده لیندزی سعی می کنند این اتفاق ناگوار را پشت سر بگذارند، او باید سعی کند که یاد و خاطره پدرش را زنده نگه دارد؛ چون مادرش هر چه سریعتر می خواهد جای پدرش را با مردی جوانتر پر کند…