داستان پسر جوانی به نام تدی راجرز که در اثر یک تصادف غم انگیز ویران می شود و از خانواده اش گرفته می شود تا تاوانی بپردازد که او را مجبور به یک زندگی سخت می کند. چهار سال بعد، ...
استیو که از شکست زندگی مشترکش رنج میبرد، برای فرار از مشکلات به کوهستان میرود. اما به جای آرامش، با مشکلات بزرگتری روبرو میشود که در دل طبیعت کمین کردهاند.
"آماندا" که در به در دنبال کار میگردد بالاخره یک موقعیت شغلی در هتلی واقع در شهری کوچک نصیبش می شود، جائی که او مجبور می شود برای زنده ماندن با چنگ و دندان مبارزه کند...
ریچل و مونا باهم در خانهی پدر و مادرشان که مردهاند، زندگی میکنند. شبه واقعیتی که آنها برای مقابله با این اتفاق ساختند، توسط ورود یک غریبه به خطر افتاده و از بین میرود…
کارآگاه نیک برکات فکر می کرد که برای کار در دایره ی جناییِ پورتلند آمادست , تا اینکه شروع به دیدن چیزهایی کرد که توضیحی براشون نداشت . و بعد از ملاقات با آخرین بازمانده ی خانوادش , نیک به رازی که در پس این وقایع هست پی می بره . نیک مثل بقیه ی آدمها نیست , اون از نوادگانِ نسلی از شکارچی هاست که به اسم “گریم” شناخته می شن. کسانی که مسوول جلوگیری از تکثیر موجوداتِ ماورالطبیعه هستن. و این گونست که داستانِ نیک آغاز می شه , در حالی که در ابتدا نسبت به این جریان بی میله ولی در حالی که مشغول کار بر روی پرونده های جنایی به همراهِ همکارش هست به جریاناتی بر می خوره که باعث می شه با دنیای این موجوداتِ انسان نما ارتباط برقرار کنه...