بعد از اینکه "وایلد بیل" در یک بازی پوکر کشته میشود، کلامیتی جین باید از زندان فرار کند و انتقام بگیرد. کلانتر میسون شهر ددوود که قصد دستگیری و زندانی کردن او را دارد، مانع از انجام این کار میشود...
پس از درگذشت عمویش، دختری ۱۴ ساله باید به نمایندگی از او علیه خط لوله پیشنهادیای صحبت کند که تردد نفتکشها را به آبهای اطراف زادگاهش در بریتیش کلمبیا میآورد.
ساشا و مارکوس که در دوران کودکی دوستان یکدیگر بودهاند، دست زمانه آنها را به مدت پانزده سال از یکدیگر جدا میسازد. تا اینکه یک روز ساشا مارکوس را در سان فرانسیسکو ملاقات میکند و علارقم گذشت تمامی این سالها هنوز هم برق امید و حال و هوای دوران کودکی در چشمان هر دوی آنها میدرخشد…