زندگی مادالنا، زن سی و چند ساله ای که شغل کسل کننده ای دارد و در قرارهای ناموفق شرکت می کند، کاملاً به هم ریخته است. تا اینکه یک روز با فرشته نجات غیرمنتظره ای به نام والنتینا ناپی،روبرو می شود..
ماریو دوباره با داریو، برادر گمشده اش که در یک موسسه تحت درمان است، رو در رو می شود. او مجبور می شود در حالی که با اشتیاق خود به اکتشاف فضا سر و کار دارد از او مراقبت کند...
زندگی منظم النا زمانی که با آدریانا، زن جوان فریبنده ای که شور و هیجان را دارد ، و هکتور، مردی مسن که به او وعده ثبات و امنیت می دهد، ملاقات می کند، آشفته می شود...
جاکومو چهل ساله است که در شرکتی در میلان کار می کند. برای جلوگیری از کار در تعطیلات آخر هفته، او به دروغ می گوید که دوستی دارد که شخصیت او را بر اساس دختری که هر روز صبح می بیند ساخته است...