Ege Kökenli

سردار یک برنامه‌ساز رادیویی است که به خاطر جوک‌هایش مشهور است. یک روز، او برای اینکه به دوست‌دخترش پیشنهاد ازدواج بدهد، با او شوخی می‌کند. اما اوضاع آن‌طور که می‌خواهد پیش نمی‌رود. یکی از دوستان مشترک آن‌ها برای آشتی دادنشان، یک سفر تفریحی برای آن‌ها ترتیب می‌دهد.

آیکوت، یک صنعتگر ساده و سرراست، پس از یک سری دروغ و سوء تفاهم، خود را در میان برنامه‌ریزی‌های عروسی با دختری به نام گولشاه، که کارگزار بیمه است، می‌یابد. مشکل اینجاست که آیکوت قرار است یک هفته بعد با نامزدش، نورهان، ازدواج کند و اگر خانواده‌ی نورهان حقیقت را بفهمند، ممکن است او را بکشند.

اکیم و ملتم دو نوجوان جوان هستند که به اندازه خواهران صمیمی هستند. آنها در یک محله محقر زندگی معمولی دارند، اما همیشه به بچه های ثروتمندی که در دبیرستان دوغرو تحصیل می کنند، حسادت می کردند. اکیم، بکیر و عایشه برای شروع زندگی دانشجویی تازه خود در معتبرترین مدرسه شهر انتخاب می شوند، اما به زودی می فهمند که زندگی آنها در واقع سخت تر می شود. آنها باید برای زنده ماندن در میان بچه های ثروتمند بجنگند و از دیدن اینکه ثروتمندان زندگی بسیار متفاوتی با آنچه آنها تصور می کردند شگفت زده می شوند ...

داستان سریال درباره زینب، معلم موسیقی که به همراه همسرش احمد، به خونه ای جدید نقل مکان می کنند است. زینب در روز تولدش آرزویی میکنه... پنج سال بعد همه چیزشو از دست میده و...