چِنگیز، خواننده ای در باغ چای در بورسا، برای دستیابی به بزرگترین جاه طلبی خود انتشار یک آلبوم – تصمیم می گیرد. زندگی چنگیز زمانی تغییر می کند که او با تاسکین آشنا می شود که معتقد است چنگیز آهنگ هایی را که می خواند نوشته است...
آیکوت، یک صنعتگر ساده و سرراست، پس از یک سری دروغ و سوء تفاهم، خود را در میان برنامهریزیهای عروسی با دختری به نام گولشاه، که کارگزار بیمه است، مییابد. مشکل اینجاست که آیکوت قرار است یک هفته بعد با نامزدش، نورهان، ازدواج کند و اگر خانوادهی نورهان حقیقت را بفهمند، ممکن است او را بکشند.
ماجرای این که چگونه چشمان محله، وکیل دوغان، و همسایه زیبایش، ملیکه، از 5 سالگی نتوانسته اند به هم بپیوندند... گاهی برای بدست آوردن این دو طرف عشق و علاقه زیاد کافی نیست. با هم، اما جدایی "کیسمت" نیست.