اعضای یک زوج ظاهراً خوشحال، هر کدام با معشوق مربوطه خود، ایده مشابهی دارند: گذراندن آخر هفته در خانه تعطیلات خود. یافتن یکدیگر در آنجا تنها آغاز یک آخر هفته ناخوشایند و خنده دار است...
پس از 10 سال غیبت، ژان به زادگاهش باز می گردد که پدرش بیمار می شود. آنها با خواهرش ژولیت و برادرش ژرمی متحد می شوند و باید دوباره رابطه و اعتماد خود را به عنوان یک خانواده بازسازی کنند.
"کلر" پزشک زایمان که بعد از دست دادن شغلش بسیار افسرده و زخم خورده شده است با زنی به نام "بیاتریس" رابطه دوستانه ای برقرار میکند که قطبه مخالف اوست اما بعد از مدتی به یکدیگر اعتماد میکنند و این تا زمانی است که "بیاتریس" متوجه میشود که "کلر" دارای تومور مغزی می باشد و ...
"مريم" که از ذلت شرايط خانوادگیاش، چشم انداز تيره تحصيلیاش و قدرت نمایی پسران به ستوه آمده بعد از آشنایی با يک گروه سه نفره از دختران آزاده زندگی جديدی را شروع میکند. او نام و طرز لباس پوشيدن خود را عوض میکند و ترک تحصيل میکند تا در گروه پذيرفته شود با اين اميد که اين راهی باشد برای رسيدن به آزادی...
موسیقی راز متیو مالینسکی است، موضوعی که او در حومهی شهر و به دور از دوستانش به آن میپردازد. در حین یک سرقت کوچک که در آخر منجر به زندان رفتن وی میشود، پیر گیتنر رئیس کنسرواتور ملی موسیقی درخواست ساعاتی کار عمومی برای کم کردن حکم متیو میکند. اما پیر ایدهی دیگری در ذهن دارد و…