در خلال جنگ جهانی دوم جنبش مقاومت مجارستان زوجی را از دست مقامات رسمی پنهان میکنند. از زن خواسته میشود تا نقش همسر یکی از اعضای جنبش مقاومت را که همچنان زندگی مخفیانهای داشته و وانمود میکند شخص دیگریست، بازی کند. آنها به تدریج عاشق یکدیگر میشوند...
استادی مدعی است که ماشین زمان ساخته و در ازای همسفر شدن با او، دست دختر و تمام ثروتش را به هر داوطلبی پیشنهاد میدهد. کنت آکوش تیبور این پیشنهاد را قبول میکند.