در فیلم دوم قرون وسطایی، یک نگهبان شب با یک منظره وحشتناک مواجه می شود - دختر یک تاجر ثروتمند غرق شده است. نگهبانی از برج بلندی سقوط کرده و جان خود را از دست می دهد و چند نفر دیگر نیز در تصادفات مشکوک جان خود را از دست می دهند...
یک مکانیک خودرو و دوست فیلمسازش که از زندگی خود ناامید شده اند، سفری دیوانه وار، جنایتکارانه و شاید حتی آهنگین خود یابی را به سوی دیگر کشور آغاز می کنند تا درخت عشق ابدی را قطع کنند...
هاف، سارق بانک، پس از انفجار قایق دزدیاش در استونی سرگردان میشود. او با وجود تلاش برای زندگی جدید در استونی، به دلیل دلتنگی برای خانوادهاش، راهی بازگشت به سوئد میشود. بازگشت او به دلیل فقدان باور خانواده به زنده بودنش و همچنین چالشهای ناشی از گذشتهی او، دشوار خواهد بود.