در حین همکاری با دوست و همکار قدیمیاش برای ساختن بیمارستانی برای ساکنان یک محله فقیرنشین در بوینس آیرس، یک کشیش پریشانحال در وجود یک مددکار اجتماعی جوان و بیخدا آرامش مییابد.
گابریل لیختمان، فیلمساز، شروع به ساخت فیلمی درباره زندگی لیلا سلاما می کند. از طریق یک سری مصاحبه با شخصیتهای کنجکاو، او موفق میشود قطعات پازل را جمعآوری کند و رازی را کشف کند که سالها پنهان مانده بود...
پس از اینکه یک بازیگر نقشه گنج را پیدا کرد، او تهیه کنندگان فیلم بعدی خود را متقاعد کرد که تولید را به جای دیکری ببرند تا بهتر بتواند غارت پنهان را جستجو کند...
یک گروه بدبخت آرژانتینی متشکل از بازیگران، رقصندگان، نوازندگان، فیلمسازان و یک دختر، یک تور تئاتر را به کشوری، احتمالاً در آمریکای لاتین، آغاز می کنند....