شاهزاده تانکردی، هنرمند انتزاعی، در یک پرواز با مهماندار جوانی به نام جودی آشنا شده و پس از نقدهایی که جودی به کارهای تانکردی میکند، در توانایی های هنری خود دچار تردید میشود.
پنج دختر نمایشی زیبا در یک طوفان به دام می افتند و در یک قلعه قدیمی وحشتناک پناه می گیرند. صاحب قلعه، نجیب زاده ای عجیب، یک آزمایشگاه مخفی در زیرزمین دارد و نقشه های خودش را برای دختران دارد.