یک نویسنده پس از ایجاد یک حادثه مرگبار، با احساس گناه و بلوکه شدن خلاقیت مواجه میشود. او به کشور دیگری سفر میکند و با همسر فرد متوفی دوستی برقرار میکند، اما راز بزرگی را در دل خود پنهان کرده است.
مادران جوان مختلف در یک "باشگاه مادران" به یکدیگر کمک می کنند تا چگونه بهترین زندگی را به عنوان مادر و زندگی خود را به عنوان شریکی برای معشوقشان پشت سر بگذارند...
لیزا پس از به هم خوردن رابطه اش، به هلند باز می گردد، جایی که متوجه می شود دوستی در حال ازدواج است. قبل از عروسی، خانم ها تصمیم می گیرند یک سفر دیگر به ایبیزا داشته باشند، جایی که عشق جدید و قدیمی ظهور می کند...