جک، قمارباز اینترنتی ساکن نیویورک، شیفته ی "اسکارلت" - یک دختر وب کم از سانفرانسیسکو - میشود. این وسواس زمانی به اوج خود میرسد که خیال به واقعیت تبدیل میشود و جک اسکارلت را در یک خیابان بارانی چینیtown میبیند.
داستان در مورد یک دختر و پسر به نام های Harley و ایلیا می باشد. هارلی عاشق و دیوانه ی ایلیا است و زمانی که او از لیا می خواهد عشقش را با زخمی کردن مچ دستش به او ثابت کند ، لیا اینکار را نمی کند و
زن جوانی که در مسکو و مبهم از نظر سیاسی بیگانه است ، با OCD شدید دست و پنجه نرم می کند ، در حالی که پسر عموی او در برلین سعی می کند با نادیده گرفتن شرایط خود ، یک رابطه عاشقانه ایجاد کند. به طور موازی ...
داستان فیلم «دوران زیبا» (Good Time) درمورد یک دزدی بسیار ناشیانه بانک توسط برادران «کانی» و «نیک» است. «کانی» باهوش و «نیک» که معلول ذهنیست، همدست اوست. بعد از اینکه همه چیز طبق برنامه پیش نمیرود، «نیک» و «کانی» از همه جدا میشوند. «نیک» دستگیر میشود و به جزیره «ریکرز» منتقل میشود و «کانی» فرار میکند. بلافاصله بعد از این اتفاق او نقشهای برای فراری دادن «نیک» میکشد. هدف اول او جمع کردن پول کافی برای به قید وثیقه آزاد کردن «نیک» است. ابتدا سعی میکند این پول را با تیغ زدن نامزدش «کوری» (جنیفر جیسون لی) بدست آورد. بعد از اینکه او متوجه میشود که «نیک» بخاطر جراحات حاصله از یک دعوا در بیمارستان است، تصمیم میگیرد که او را نجات دهد. این نقشه با تعجب با موفقیت عملی میشود اما مشکل اینجاست که کسی که او، نجاتش داده است، یک غریبه است.
این فیلم که در دهه ی 1950 میلادی جریان دارد، بر روی مرد جوانی به نام اندی تمرکز دارد که مادرش را از دست داده و توسط یک پدر احساسی بزرگ شده است. حال، اندی باید در کنار دکتری به نام والاس فاینز که در زمینه جراحی لوبوتومی و شوک درمانی کار می کند، مشغول به فعالیت شود…