کانزاس، پانزده نوامبر ۱۹۵۹٫ خانواده ی چهار نفره ی «کلاتر»، بی هیچ دلیل و انگیزه ای در مزرعه شان قتل عام می شوند. «ترومن کاپوتی» نویسنده (هافمن)، پس از خواندن خبر در «نیویورک تایمز» به سردبیر روزنامه، «ویلیام شون» (بالابان) تلفن می کند و می گوید که علاقه مند است این کشتار را درون مایه ی کتاب بعدی اش قرار دهد و …
یک مجری تلویزیونی به نام "جوانا ابرهارت" و شوهرش، "والتر کرزبی" ، به حومه ی آرام و بی سروصدای استپفورد نقل مکان می کنند. پس از چندی "جوانا" که استپفورد را زیادی آرام و شسته رفته یافته، از رفتار مردسالانه و در عین حال، ظاهرا شاد و رضامندانه ی زنان آن جامعه ی کوچک یکه می خورد ...