دختر نوجوانی که ناچار بود اتاقش را با مادربزرگ مبتلا به زوال عقلش سهیم شود، در ابتدا از این موضوع دلگیر بود. اما به تدریج، با کشف اسرار پنهان خانواده و شناخت بهتر گذشته مادربزرگ، احساس نفرت او به عشق تبدیل شد.
این فیلم وقایعی را که منجر به قتل عام بزرگسالان یک شهر کوچک در نبراسکا توسط فرزندانشان میشود، پس از اینکه بیمسئولیتی بزرگسالان محصول و آینده کودکان را خراب میکند، توصیف میکند...
مکسی، سامر و جیمز عشق مشترکی به موسیقی دارند. هنگامی که جیمز به تشخیص ویرانگر می رسد، سه نفر سعی می کنند با شرکت در یک سری جشنواره از واقعیت فرار کنند...