آن ماری با گیلبرت، یک جراح پلاستیک ثروتمند، زندگی آسانی دارد: یک خانه زیبا، سگ ، یک خانم نظافتچی، مبلمان گران قیمت، و چیزهای دیگر. او الان با شوهرش اعصابش خورد می شود و دیگر او را جذب نمی کند. او تنها زمانی که در ساحل می دود احساس خوبی دارد و ...
وقتی کشاورز "آیمه پیگرنه" همسرش را از دست میدهد، غم و اندوه او را کاملاً فرا نمیگیرد، بلکه از حجم عظیم کاری که ناگهان روی شانههایش میافتد، غرق میشود. در جست و جوی یک همسر جدید، او به رومانی می رود و در آنجا با النا آشنا می شود...