متیو در پاریس زندگی میکند و آلیس در یک شهر ساحلی کوچک. آنها رابطهای کوتاه با یکدیگر دارند و سپس هر کدام مسیر خود را دنبال میکنند. متیو برای رهایی از غم و اندوه خود به یک مرکز آب درمانی میرود و در آنجا به طور اتفاقی آلیس را دوباره میبیند.
فیلیپ و همسرش در حال جدایی هستند، عشق آنها به طور جبران ناپذیری تحت فشار کار آسیب دیده است. فیلیپ که یک مدیر موفق در یک شرکت صنعتی است، دیگر نمی داند چگونه به خواسته های متناقض روسای خود پاسخ دهد...