'لورا برچ' پس از اینکه مصرف بیش از حد جانش را به خطر می اندازد ، از فشار شدید دنیای تبلیغات فرار میکند تا به ریشههای خود بازگردد. لورا با پذیرفتن دعوت به خانه از طرف مادر غریبه اش، امیدوار است که زمان دوری در دهکده منزوی انگلیسی به آرام کردن شیاطین خشمگین درون او کمک کند. او به زودی متوجه می شود که مردم محلی شهر همگی از یک راز تاریک غیرقابل بیان محافظت می کنند - رازی که نه تنها مادرش بلکه سرنوشت وحشتناک خودش را نیز درگیر می کند...
«آلن» و «تریشیا همیلتون» زندگی بسیار شادی دارند. یک روز، زندگی ایدهآل آنها از هم میپاشد، زمانی که آلن در مقابل یک خودرو در حال حرکت قدم میگذارد. او دچار آسیب مغزی میشود که شخصیت او را کاملاً تغییر میدهد.