هنگامی که کریستن تصمیم می گیرد از کالج استراحت کند و به خانه بازگردد، متوجه می شود که یک غریبه خوش تیپ جیک در اتاق قدیمی او زندگی می کند. مادرش، مویرا، توضیح میدهد که او از جیک دعوت کرد تا به عنوان مستاجر زندگی کند تا در مخارج خانه کمک کند. به زودی، کریستن متوجه می شود که نه تنها جیک و مویرا با هم می خوابند، بلکه جیک گذشته مخفی و خطرناکی دارد...
سامانتا ویلوز، یک دانشجوی سال اول کالج، به نظر می رسد که یک سوسیالیستی بدهد. بدون اینکه سام بداند، با تعهد قبلی انتقام از کسانی که به او ظلم کرده اند، تسخیر شده است.