Rob Thomas

ویکتوریا پس از چند سال اکنون به زادگاه خود برگشته که هم به مدرسه خود سر زده و وقایع گذشته را بازسازی کند و هم داستانی جدید را زغم زند که ....

زمانی که دوست نیکول، برد، او را یک ماه قبل از برگزاری مراسم جشن تنها می‌گذارد، او و همسایه‌اش چیس با هم وانمود می کنند که یک زوج هستند...

چهار دوست در یک شهر کوچک ساحلی به یکدیگر کمک می کنند تا از پس دوران بلوغ برآیند.

گروهی از بازیگران به لس‌آنجلس نقل مکان می‌کنند تا کار بزرگی را انجام دهند، اما در نهایت در غذاخوری کار می‌کنند.

 یک دختر دانشجوی پزشکی به نام لیو مور (رز مک‌ایور) که یک ریوننت (موجودی خیالی که در اصل از مرگ بازگشته) برای از دست ندادن حافظه و خاطرات و شکل ظاهری‌ اش و در نهایت تبدیل نشدن به یک زامبی، مجبور است تا حداقل هر ماه، یکبار مغز آدم بخورد و سردخانه‌ بیمارستان برایش حکم سلف سرویس را دارد. البته بعد از خوردن هر مغز، افکار و خاطرات صاحبش را هم جذب می‌کند و این نقطه جذابیت داستان است.

بعد از به قتل رسیدن بهترین دوستش و خلع پدرش از سمت کلانتر، ورونیکا مارس تمام عمر خود را صرف کشف و پرده برداری از اصرار مرموز شهر Neptune میکند…